پس روحانیون کجایند؟


در تاریخ کشور ما تصویری که از حضور روحانیون (که بعد از انقلاب «آخوند» گفته شدند) در کنار مردم ایران برای احراز آزادی داده می شود اغراق آمیز است. به عبارتی بنظر می آید که طی سی سال حکومت روحانیون چنین تاریخی ساخته و پرداخته شده است. اجازه دهید وارد بحث تئوریک و تاریخی نشویم. گویند بعد از انقلاب اسلامی صدا و سیمای حکومت بسیار تلاش کرد تا تصویر و فیلم هایی از حضور روحانیون در میان مردم و همراه مردم در آن حرکت های اعتراضی قبل از انقلاب 57 پیدا کرده و نشان دهد، ولی موفق نشد. بسیاری از فیلم هایی را که می بینیم در آن آخوندها روی اتوبوسی به شعار دادن و تهییج مردم مشغولند یا در دم دمای انقلاب به وقوع پیوسته یا هم که به کمک «تکنولوژی مونتاژ» که جمهوری اسلامی در آن استاد است، امکان پذیر شده است. شما نگاه کنید به عکس هایی مثلا از17 شهریور یا دیگر اعتراضات قبل از انقلاب! اصلا تصویر «یک آخوند» هم در میان جمعیت دیده نمی شود. خیلی ها به اشاره معتقدند که این آقایان فقط در موقع میوه چینی است که به کارزار مبارزه می پیوندند. آیا الان هم چنین اتفاقی در حال افتادن است؟

اینروز ها ما شاهد میلیونها تن از مردم هستیم که به خیابان ها سرازیر شده اند، در یوتوب صدها عکس و فیلم از حضور مردم ثبت است ولی دریغ از وجود «یک آخوند»! این در حالی است که آقای محسن کدیور به بی بی سی می گوید که «روحانیون از جنبش تنباکو به این ور همیشه در کنار مردم بوده اند و مبارزه ی آنها را همراهی کرده اند.» (نقل به مضمون)

سایت بی بی سی همچنین در این مورد نوشته است که «اعتراض های عمومی شکل گرفته در روزهای اخیر در ایران به گفته صاحب نظران، نخستین حرکت بزرگ اجتماعی در این کشور بعد از ماجرای تحریم تنباکو و سپس انقلاب مشروطه است که روحانیت در آن نقش چندانی ندارد.»
بنا به گفته ی بی بی سی تا کنون فقط سه تن از روحانیون تراز اول موضع گیری روشنی نسبت به اعتراضات داشته اند. آقای منتظری، صانعی و اردبیلی. تازه آقای منتظری هم حرف اصلی اش این است که «مشروعیت نظام در خطر است». به عبارتی دغدغه ی «مشروعیت» است که باعث عکس العمل شده و نه نفس حرکت آزادیخواهی مردم! این مقاله می افزاید: « بر این اساس از دیدگاه کارشناسانی همچون مهدی خلجی، پژوهشگر مسائل اسلامی در واشنگتن، واقعه نشان از آن دارد که تحولات سی سال گذشته، مرجعیت را از یک نهاد مستقل مدنی به یک جایگاه وابسته حکومتی سوق داده است به طوری که حتی آیت الله صانعی نیز در پاسخ میر حسین موسوی گفته ـ مبنی براینکه مراجع باید به این تقلب اعتراض کنند ـ که تذکر او حاصلی نخواهد داشت.»

مردم ایران روزهای پر التهابی را می گذ رانند. همین دیروز در سایتی نویسنده ی نروژی وبلاگ هموطنان خود را تشویق به حضور در تظاهرات روز شنبه ـ امروز ـ در جلو مجلس قانونگذاری اسلو ـ برای حمایت از مردم ایران می کرد. آیا در حالیکه اکثر شهروندان دنیا نگران آنچه که در ایران می گذردهستند، شایسته است که روحانیون بر تخت سلطانی تکیه زده و دم وا نکنند؟!

از مولوی نقل است که در یک روز خوش بهاری در بین مسافرانی که با کشتی عازم بودند، شیخی به جوانی گیر داده از او می پرسد که ای جوانک «علم نحو دانی؟» پسر نگاهی به شیخ کرده و از خجالت پاسخ می دهد: نه! شیخ بر آشفته می شود و با طعنه می گوید که «پس نیم عمرت بر فناست!»
از این میان ساعتی نمی گذرد که هوا طوفانی شده و کشتی گرفتار امواج عظیم الجثه می گردد. چنان که کشتیبان امر می دهد که هر کس جان خویشتن را بردارد و خود را نجات دهد. در نتیجه هر کس به تلاطم افتاده و خود را در آب می اندازد تا بلکه نجات یابد. از قضا همان جوانک که آماده ی شیرجه زدن در امواج خروشان دریا بود شیخ را می بیند که هراسان در کناری نشسته است و دعا می خواند. جوان از او می پرسد: «یا شیخ علم بحر دانی؟» ملا با خجالت در جواب گوید: نه! پسرک نیشخندی زده و می گوید: «پس تمام عمرت بر فناست!» و از کشتی به دریا می پرد.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!