پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۲

شما هم بیاین کمی زندگی کنیم!

تصویر
بر خلاف سالهای قبل تعطیلات کریسمس امسال رو تو خونه موندم. سعی کردم اوقات  آرومی رو پشت سر بذارم. بدون دغدغه، بدون کار. و برای اولین بار تو زندگی م بود که این  همه خواب رو تجربه کردم. تاجایی که به ناراحتی وجدان هم منجر شد. از این رو بر آن شدم که کمی هم وقت برای چیزهای دیگه بذارم. مثلا اسکی.... چرا نه! اما ... چند سال پیش که اسکی رو شروع کرده بودم، یاد نگرفته کنارش گذاشتم. مگر اینکه جایی رو برای اسکی پیدا می کردم که اصلا سربالایی یا سرپایینی نداشته باشه. چرا؟ راستش زیاد جالب نیست که وقتی تو سربالایی های مسیر در حالیکه شدیدا مشغول جون کندن و   بوکس و باد کردنی، بچه های 7ـ 8 ساله ضمن تماشای تو ازت جلو می زنن. تو سرپایینی ها هم بهتر از این نیست. مثلا   زیاد صحنه ی دیدنی ای نیست که اسکی هاتو درست زمانی که باید سرازیر بشی و کیف کنی، از پات در بیاری و با خودت بکشی ... به خاطر ترس از افتادن...  نمی دونم شاید اگه پارسال بطور اتفاقی به این توفیق اجباری نائل نمی اومدم، هرگز دل به اسکی کردن نمی دادم. این اتفاق خیلی ساده در «روز اسکی» مدرسه افتاد. و من به عنوان معلم باید با گروه شاگردان

سلام بی کسی

تصویر

گمشده ی خواب

تصویر

برنامه در اسلو برای بیمارانی که ایدز دارند

تصویر
دیروز در اسلو مراسمی بود به مناسبت روز جهانی ایدز. مجامع دینی نروژ به اضافه سازمانهای طرفدار حقوق بشر این برنامه را برگزار کرده بودند. ما هم دعوت شده بودیم. اینکه برنامه ای کوچک اجرا کنیم. با کمال میل رفتیم. من و محمد رضا، و دوست نوازنده لبنانی ی ما که عود می زد. و بالاخره برای آنهایی که ایدز دارند و دارند با این بیماری زندگی می کنند، نواختیم. نروژ حدود 5000 بیمار مبتلا به ایدز دارد. و همین امسال 221 نفر نیز به این تعداد اضافه شدند. اما من ندیده بودم که این بیماری در نزد خارجی ها مورد توجه قرار گرفته باشد. بیشتر شرکت کنندگان دیروز مهاجر بودند. و بیشتر از افریقا. و در مورد اینکه باید تابو ها را شکست که به فکر علاج و چاره ی بیماری بود.  این بیماران مرکزی در اسلو دارند که آنجا جمع می شوند. در آنجا با هم ارتباط می گیرند و از تجربه های یکدیگر می گویند. حتی عاشق می شوند و زندگی تشکیل می دهند. هیچکدام نمی دانند که چقدر زنده می مانند، ولی انگیزه ی خود برای زندگی را از دست نمی دهند.  برایم جالب بود. دیدن این آدمها ... این بیماران که برای زندگی کردن می جنگند. و اینکه همه ی ما باید یا