برگ هایی از تاریخ نروژ (قسمت آخر)Norges historie

برگهایی از تاریخ نروژ قسمت اول
برگهایی از تاریخ نروژ قسمت دوم

تشکیل مجلس قانون اساسی

در حالیکه هنوز سوئد از آثار مخرب جنگ خلاص نیافته بود و تحرکی برای اداره ی نروژ نداشت، 112 نفر از نخبگان و نمایندگان مردم در تاریخ 10 آوریل 1814 در «اِیدزوولEidsvoll » دور هم گرد آمدند تا قوانینی را وضع کنند که استقلال کشورشان را رسمیت ببخشد.

از این عده 59 نفر را روشنفکران و تحصیلکرده ها بودند. 16 نفر از تجاران و سرمایه داران و 37 نفر را کشاورزان نمایندگی می کردند. نمایندگان بعد از صرف حدود 5 هفته ی مداوام برای این کار، بالاخره در تاریخ 17 مه همان سال قانونی را پایه گذاری کردند که به قانون اساسی نروژ یا Grunnlov معروف شد. بر اساس این قانون پادشاهی مستقل نروژ با یاری مجلس می بایست امور کشور را بدست بگیرد. و بدین ترتیب از آنجایی که خانواده ی سلطنتی در نروژ مدتها بود که در خانواده ی سلطنتی دانمارک ادغام شده بود، نروژی ها از شاهزاده دانمارکی «کریستیان فردریک» خواستند تا عنوان پادشاهی نروژ را بپذیرد و به نروژ نقل مکان کند.

ولی پادشاه سوئد «کارل یوهانKarl Johan» این انتخاب را برسمیت نشناخت. بدنبال مذاکراتی که در اکتبر همان سال بین طرفین انجام گرفت، بعد از دو هفته، چهارچوب و موازین اتحاد نروژ ـ سوئد معین شد. در چهارم نوامبر 1814 بشرط پذیرش پادشاهی ی کارل یوهان توسط نروژی ها، او هم با ایجاد تغییراتی چند در قانون مصوبه نمایندگان نروژ، آن را برسمیت شناخت.
اما اتحادیه نروژـ سوئد تا سال 1905 بیشتر به طول نکشید. سوئد مجبور شد بالاخره استقلال نروز را به رسمیت بشناسد.

کوچ و مهاجرت

همانطور که گفته شد نروژی ها بعد از سالهای 800 خاکشان را ترک گفته و در کشورهای مجاور سکونت گزیدند. همچنین گفته شد که افزایش جمعیت، نامناسب بودن شرایط اقلیمی برای فراهم نمودن یک زندگی معمولی و تامین معاش انگیزه ی بسیاری شد تا ترک جلای وطن کنند. مشابه چنین وقایعی در طی سالهای 1800 میلادی نیز در نروژ تکرار شد. طی 100 سال جمعیت نروژ به دو برابر رسید. و بحران بیکاری و فقر و فلاکت چنان دامن مردم را گرفت که دوباره اندیشه و وسوسه مهاجرت به خارج از کشور را در آنها بر انگیخت.
اولین کشتی مهاجرین نروژ ی که به سوی شمال امریکا حرکت کرد در سال 1825 بود. در آغاطز تعداد مهاجرین آنقدر نبود، اما خبر موفقیت آنها در مدینه فاضله ی امریکا و امکان وجود کار و خرید زمین و همه آنچه که زندگی خود و. خانواده شان را تامین کند باعث وسوسه ی بسیاری دیگر شد تا به آنها بپیوندند.
از سالهای 1850 تا 1930 حدود 800 هزار نروژی به شمال امریکا مهاجرت کردند. انگیزه اصلی این مهاجرت ها رهای از شرایط بد اقتصادی، فقط و عدم رضایت از داشته های خود در نروژ بود. رویای داشتن یک زندگی بهتر و در آمد بیشتر برای خود و خانوداده شان در صورت مهاجرت به یک آرزوی قابل دسترس بدیل شده بود. اما اینکه چگونه بر لاین مهاجرین گذشت و آیا به یک زندگی ایدآل نائل آمدند و یا اینکهخ در سرزمین جدید احساس رضایت کردند یا خیر، مسائلی است که نمی توان به جواب یکسانی رسید. بسیاری از مهاجرین قادر بودند که از پس زندگی برآمده و آینده ی خود را بدست گیرند. ولی بودند بسیاری دیگر که در نامه هایی به بازماندگان خود در وطن فغان و فریاد سر می دادند. آنها در این نامه ها از دلتنگی هایشان می گفتند. چرا که یکی از مشکلات عدیده آنها عدم فراگیری زبان بود. آنها قادر به یادگیری زبان انگلیسی نبودند و به همین دلیل در کاریابی با مشکل مواجه می شدند. این عده قادر نبودند خود را در جامعه ی جدید حل کنند، در نتیجه منزوی شدند. این عده غذاهای نروژی می پختند و با هم از رؤیاهای ثروتمند شدن و بازگشت دوباره به وطن حرف می زدند. و بالا خره یک چهارم مهاجرین بدین ترتیب به وطن بازگشتند.

نظرات

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!