پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۱۱

نفرینت نمی کنم

تصویر
نفرینت نمی کنم. هرگز. اما تقصیر من نیست که باران هیچ خیانتی را نمی شورد. و باد آنرا از ذهن دل شکسته پاک نمی کند. نفرینت نمی کنم، هرگز. اما فراموش نکن تا عمر داری باید زیر چتر دنبال عشق بگردی، و از لابلای همین باد و باران، برای یک جرعه وفا له له بزنی....

اولین دیکلمه ی من

بالاخره تصمیم گرفتم که بخشی از شعرهای خود را روانه ی یوتوب کنم. کار دیکلمه را در تجربه نداشتم، ولی دارم امتحان می کنم. و این اولین تجربه ی دیکلمه شعر «می توان افسوس خورد، می توان هورا کشید». تا ببینم در کارهای بعدی چه می توانم کنم. http://www.youtube.com/watch?v=B25sPE8e7aw

بوی خانه یا بوی مهمان

تصویر
تو این ده سال غربت نشینی، هیچوقت مثل این ده ماه اخیر هوای «خانه» به سرم نزده بود. هیچوقت اینقدر دلم برای خانه تنگ نشده بود. این دوران «درگیری با خودم» و «با خودم ها» تمام روزنه ها رو برویم بست. من در تمام زندگی ام با هوای عشق تنفس می کردم، با تکیه بر عشق به آینده فکر می کردم و رؤیاهای فرداهایم را بر روی چهارپایه ی عشق گسترانده بودم. ولی وقتی باد پاییز جدایی سر رسید، همه ی رؤیاهای سبزم را در هم شکست. اعتمادم به عشق سلب شد، و خودم را به ناگاه تنها حس کردم. این شد که خودم را بستم. تاریکی خودش را به من تحمیل کرد و ماهها طول کشید تا قبول کنم که «شروعی» دیگر هم باید باشد. هفته ی پیش خبر رسید که مهمان دارم. چه مهمانهایی ... خواهرم، شوهرش، برادرم و دوستانی که هر کدام کمتر از خواهر و برادر نبودند. وقتی آمدند بوی خانه با آنها آمد. و همه جا پر از سر و صدا شد. پر از بوی محبت ... تنهایی پر بر بست و من خودم رو در میان خانه «حس» کردم. خودشان می خریدند، خودشان می پختند، خودشان پذیرایی می کردند، خودشان می زدند و خودشان هم می رقصیدند... و یک هفته در خانه شادی و محبت در گوشه و کنار زندگی می کرد. من دیگر