«زنان بدون مردان» یا بدون همه چیز!
دیشب فیلم «زنان بدون مردان» «شیرین نشاط» اجازه نداد بدون چشمان تر از سالن سینما بیرون بیایم. بسیار تکان دهنده بود. از اون فیلم هایی که باید دیدش. چندی پیش خود شیرین نشاط برای نمایش فیلمش به اسلو آمده بود. من نرسیدم که ایشان را زیارت کنم. ولی دیشب فرصتی شد تا اثر او را ببینم. و مهمان اندکی تامل شوم. چقدر زیبا بود. گر چه داستان فیلم که از رمان «شهرنوش پارسی پور» گرفته شده، قرار است که یک برهه از تاریخ ایران ـ و حوادث حول و حوش واقعه ی کودتای 28 مرداد ـ را ورق بزند، ولی مثل یک شعر شروع می شود. و مثل تابلو ی نقاشی پیش می رود. صحنه های زیبای فیلم، رنگ ها، دکور و صدا نشان از یک فیلم هنری داشته و بیان کننده ی احساسات ظریف کارگردان است. دیکلمه ی زیبای مونس ـ یکی از چهار شخصیت زن فیلم ـ در پس زمینه فیلم ارتباط خود را از همان اول با بیننده برقرار می کند. و این کلمات در حالیکه او خود را از ساختمان بلندی به پایین پرت می کند، در قلب و روح آدم می نشیند. ولی ما در ادامه فقط چادر دخترک را می بینیم که از ساختمان پرت می شود. مونس خود سقوط نمی کند. او پرواز می کند. و از همین جا پیام فیلم معلوم است.