پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2018

توت فرنگی های وحشی

تصویر
شاید لازم باشد قبل از اینکه چراغ عمرهر انسانی به خاموشی گراید 100 تا از فیلم های مطرح سینمای جهان را دیده باشد. و این تعطیلات فرصتی شد که بتوانم به این مهم برسم. «توت فرنگی های وحشی» یکی از این فیلم هاست. روز گذشته من و دوست شاعرم مظفر آنرا تماشا کردیم. و لذت بخش تر از خود فیلم موقعی بود که ما در باره ی دیالوگ های فیلم بحث و گفتگو می کردیم. تا واقعا بفهمیم که کارگردان چه چیز را قرار است به ما بگوید. این فیلم ساخته ی «اینگمار برگمن» کارگردان سوئدی است. باید بگویم این فیلم واقعا ارزش دیدن را دارد. و با و جودیکه محصول سال 1957 ـ یعنی زمانی که من هنوز بدنیا نیامده بودم ـ می باشد ولی با ایجاد فضایی کاملا آشنا راحت با تماشاگری مثل من ارتباط برقرار می کند. یا اصلا باید بگویم آدمی مثل من براحتی می تواند خود را توی سکانس های مختلف فیلم، یا توی بعضی از دیالوگ های آن که کاملا حساب شده است پیدا کند . فیلم با صدای یک ناقوس شروع می شود ... و در صحنه آغازین مرد سالخورده ای پشت میز تحریرش خم شده و در حالیکه سگ او هم کنارش نشسته است، مشغول نوشتن می باشد. در همین آن صدای او را می شنویم که ب

رضا شاه بخشی از تاریخ ما

تصویر
آیت الله خلخالی را می بینید که گویا قرار بود رضا شاه را نبش قبر کرده و جسد مومیایی شده ی او را بسوزاند، که موفق نشد  من خشم روحانیون و نوچه های آنها از رضاه شاه را می توانم درک کنم. لازم نیست که آدم سواد تاریخی داشته باشد، یا اندکی در باره ی ایران خوانده باشد، یا دیده باشد تا بفهمد چرا دشمنی دیرینه بین «رضا خان پهلوی» و «روحانیون سنتی» تبدیل به چنان دره ای گشت که پرکردن آن،  جز از طریق سرنگون کردن رژیم پهلوی، دل داغ زده ی روحانیون را آرام نبخشید. بنابر این دشوار نیست که بفهمیم چرا شخصی مثل «آیت الله خلخالی» درست فردای روز انقلاب، دستور مستقیم از خمینی گرفت تا مقبره ی رضا شاه را خراب کند و به هر قیمتی شده، جنازه ی او را پیدا کرده و به آتش بکشد. یادتان باشد این همان روحانی ای است که 50 سال حکومت پهلوی، آنها را از مسند قضا بر انداخته بود، و دست آنها را از بسیاری امور اجتماعی کوتاه کرده بود. شاید اگر جمهوری اسلامی ظهور نمی کرد، تا کنون هم این اقدام به حق رضا شاه را باید «قلدری» محسوب می کردیم ولی خوشبختانه یا بدبختانه این جماعت بر مسند قدرت نشستند و نشان دادند که «بی وطنی»