هفته کتاب در مدرسه ما


همانطور که قبلا نوشتم، این هفته در مدرسه ی ما به عنوان هفته ی کتاب گذشت. این یک تجربه جالبی برای خود من که سالهاست به کار معلمی مشغول هستم بود. گفتم از این تجربه بنویسم که دیگران را هم در آن شریک کنم.
هدف
هدف از هفته ی کتاب افزایش علاقه به خواندن و افزایش مهارت کتابخوانی در بین دانش آموزان است. این در واقع یکی از امور پایه ای آموزش در
این کشور است که باعث تقویت مطالعه در همه ی رشته های درسی می شود. ساعت های تدریس طی هفته تغییر پیدا می کند و تکالیف و درس های تمرکز بیشتری روی «مطالعه» دارند.
تم
تم اصلی هفته «تو ای جهان بزرگ ما» نام داشت که در اینجا هم تمرکز روی فرهنگ ملت ها می شد. هر کدام از کلاس ها می بایست در مورد حداقل یک کشور مطالبی یاد می گرفتند. یا اینکه یکی از داستانهای آن کشور را می خواندند. بعضی از معلم ها از جمله من هم تکالیفی به عهده گرفته بودیم تا در مورد کشورهای مختلف صحبت کنیم .آمریکا، چین، هلند، استرالیا، دانمارک، پرو و ایران کشورهایی بودند که ما معلم ها قرار بود بیشتر در مورد آنها صحبت کرده و «فاکت» های بیشتری در اختیار دانش آموزان قراردهیم.
وظیفه ی من
در اول اصلا نمی دانستم که چه چیزی در مورد ایران می تواند برای دانش آموزان جالب باشد. ـ قبلا هم به آن اشاره کرده ام ـ ولی در نهایت پس از کار زیاد بالاخره موفق شدم یک «تاریخچه ی دیجیتالی» برای بچه ها به نمایش بگذارام. در این کارم من با ظرافت زیادی از فیلم ها و عکس ها در مورد ایران یاری گرفتم. در بخش های مختلف موزیک ها به من در رساندن مطلب یاری می کرد. یوتوب، فیلم ها و کلیپ ها باعث میشد تا بچه ها با حوصله تمام این 40 ـ 50 دقیقه را سرتا پا گوش باشند.
قبل از اجرای این تاریخچه ی دیجیتالی از دانش آموزان می پرسیدم که در مورد ایران چه می دانند. می توانم بگویم تقریبا اطلاعات درمورد ایران صفر بود.
ـ ایران در آسیاست.

ـ یک کشور جنگی است.
ـ طالبان و تروریست هستند.
اینها چیزهایی بود که بعضی از بچه ها درمورد ایران می دانستند. یعنی اینکه ایران و ایرانی برایشان یک معنی داشت.


باید بگویم که کارم مورد توجه قرار گرفت. بقیه پایه ها در خواست کردند تا این تاریخچه ی دیجیتالی را برایشان نمایش دهم. همه پایه های مدرسه ـ بغیر است پایه اول، دوم و سوم ـ برنامه مرا دیدند.
من از جنبش سبز گفتم واینکه روحانیون حاکم در ایران با استقرار دمکراسی در کشور مخالفند. در اینجا بخش آخر تاریخچه ی دیجیتالی من است که اختصاص به صمد بهرنگی و ماهی سیاه کوچولو دارد.


نتیجه

طی هفته شاگردان توانستند جمعا 85,000 صفحه کتاب بخوانند. کلاس های هر پایه هم بر طبق یک سنت مدرسه داستانی را شروع کرده و توسط کلاس های بعدی آنرا تکمیل کردند. همچنین دانش آموزان با شرکت و فروش شیرینی های مخصوص توانستند مبلغ 20,000 کرون برای مردم و بچه های زلزله زده هائیتی جمع کنند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!