بچه های ما و ما

بچه ها زود بزرگ می شوند. بعضی وقت زودتر از ما. و بدون اینکه ما بخواهیم. امروز دخترم 18 ساله شد. بله او اکنون یک آدم بزرگسال است. او بالغ است و می تواند بسیاری از چیزها را خود تصمیم بگیرد. او با اولین تصمیمش نشان داد که چگونه تصمیم می گیرد. طوری برنامه ریزی کرده بود که امتحان گواهی نامه اش امروز یعنی روز تولدش باشد. گفتم:
ـ ریسک نکردی؟ اگر رد بشی جشن ات خراب نمی شود؟
گفت: به ریسکش می ارزد. اگر قبول بشم واقعا خوشحال می شم. می تواند بهترین هدیه ی 18 سالگی ام باشد.
اامروز صبح که او را رساندم به ایستگاه اتوبوس گفتم که باید خونسرد باشد. برف شدیدی می بارید. جاده ها لغزنده و یخبندان بود. گفتم مهم نیست که رد شود. مهم این است که تجربه می کند. و این اولین تجربه ی جدی ی زندگی اش بود. او قبول شد و خوشبختانه تجربه ی شیرینی را تجربه کرد. خوشحالی اش حد و حصر نداشت. حق هم داشت. این اولین چیزی بود که او خود کسب کرده بود. مزه ی خود کسب کردن، خود باز یافتن خب وصف ناپذیر است.
به او گفتم: مبارک است. هم تولدت و هم گواهی نامه ات. و جشن ساده ی ما در این خلاصه شد که ویدئوی جشن تولد سه سالگی اش در ایران را به اتفاق تماشا کردیم. انگار همین دیروز بود. موقعی که وارد مملکت جدید شدیم او 9 سالش بود. خوشحالم که او اکنون تعلق به محیطی دارد که می تواند خود را تجربه کند. راحت و بدون دردسر. دلم پیش جوانهای هم سن و سال او در وطن است. همانهایی که قیمت گزافی را برای خودشان بودن پرداختند. همانهایی که در زندانند و حسرت آزادی و آزاد بودن دارند.
... عصر برف شدیدتر کرده بود. حدود بیست سانتی برف رو برف باریده بود. دخترم کمی دیر کرده بود. من و همسرم دل نگران شدیم. او تصمیم گرفته بود که روز تولدش اولین رانندگی خود بدون حضور ما را نیز تجربه کند. و این کار را نیز کرد. به همین سادگی!
دل

نظرات

  1. سلام آقا مختار .اولا ممنون از این پست قشنگتون .دوما تولد دخترتون رو به شما و هم به اون تبریک میگم .به امید موفقیت‌های بیشتر برای فرزند عزیزتون. از طرف دوست شما "آصف " E.mail:poyan007_2004@yahoo.com

    پاسخحذف
  2. تشکر آصف عزیز
    برای تو هم موفقیت آرزو می کنم

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!