از چه می نالی دل غافل که نالیدن خطاست
بس کن آخر در بلاد شور زاریدن خطاست
قصه های ناله کردن ها به پایانش رسید
وقت آغاز است و در آخر پلاسیدن خطاست
قصه های نو بخوان از نو گلان تازه رو
تازه رویان را ببین و کهنه بوئیدن خطاست
از بهاران کن طلب دیدار گلبن های سبز
در خزان بی رمق چون فکر روئیدن خطاست
آشنا باش و به گرد آشناها کن نظر
از نظر افتادن و در کنج ماسیدن خطاست
ما دل شب را برون آورده ایم از غول شب
صبح روشن هست و باری باز خوابیدن خطاست
وقت شب چون می رسد اندر دلم غوغا شود
perfect
پاسخحذف