پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2008

Azərbaycanlılar və Krisməs axşamının mərasimi Norveçdə

تصویر
I år julaften har jeg og familien min vært i Hallingdal. Der har vi noen familievenner. De er en norsk-aserbajdsjansk familie. De er de første i Norge som vi har blitt kjent med dem. Første opplevelse i Norge var det sammen med dem. Første julaften, første integrering, første... Derfor betyr de mye for oss. Vi har lært mye av dem og fremdeles lærer vi av dem. I år var vi hos dem og feiret jul sammen med dem. Det var koselig. Det var en skikkelig opplevelse av norske julaften tradisjon. (ترکی آذربایجانی ) Bu il kiristməsi biz, keçən il kimi Hallingdal'a dəvət idik. Dəvət bizim əziz bir dostumuzdan gəlmiş idi. O Hol da oturumludu. Biz də ailəcə, bu qərara gəldik ki bu dəvəti yerinə yetirib və kiristməs tətilini dostumuz və ailəsi ilə birlikdə keçirdək. H allingdal Oslodan 250 kilometr qərbə doğru bir bölgədə yerləşir. Demək olur ki Norveçin tam mərkəzindədir. Onun yaxınlığında Yaylo da gözəl turistlik bir yer olur. Hol rayonu Hallingdal`da ilin bu mövsümündə çox soyuq olur Biz bu do

کریسمس در نروژ

تصویر
ماه دسامبر رنگ و بوی دیگری در نروژ دارد. مراسم و تعطیلات کریسمس تقریبا همه چیز را در این ماه تحت الشعاع خود قرار میدهد. تمام تلویزیون و رادیو و رسانه ها ار کریسمس صحبت می کنند. تندیس های پاپانوئل همه جا را پر کرده است. بزرگترها مدت هاست که برای تعطیلات کریسمس نقشه می کشند. بازار پر است از مردمی که در فکر خرید عید کریسمس هستند. بچه ها با ذوق عجیبی منتظر این ایام هستند. آنها از دو هفته به کریسمس مانده ترانه های کریسمس را در مدارس تمرین کرده، کادو هایی برای بزرگتر ها درست کرده اند. خلاصه اینکه این ماه برای آنها بسیار اهمیت دارد. God jul بیشترین چیزی است که این روزها می شنوید. مردم انگار مهربان تر بنظر می رسند. همسایه هایی که مدتهاست با تو حرف نزده اند اکنون جلوی شما را می گیرند و از شما در مورد برنامه های کریسمس تان سوال می کنند. سفره کریسمس Julebord که از طرف کار یا اداره ترتیب داده می شود یکی از امکاناتی است که همکاران ذوق می کنند تا در آن شرکت کنند. درخت کریسمس محبوبیت زیادی در این ماه کسب می کند. و خلاصه اینکه در این ماه بسیاری از چیزها تغییر می کند. بسیاری از مهاجرین نیز در این مراسم

ایستگاه خنده با هنرمندان آذربایجانی به مناسبت شب یلدا

به مناسبت شب یلدا بهترین هدیه ی من می تواند لحظه ای آوردن خنده بر لبان خوانندگان و فارغ بودن از اوقات پرمشقت روزانه باشد. حتما این ویدئو را تا آخر ببینید تا با من هم عقیده باشید. مخصوصا آنها که بهره ای هر چند اندک از زبان آذربایجانی برده اند.

Bəxtəvəlik

Bəxtəvərlik nədir? Bir cümlə ilə başlanan və bir cümlə ilə qurtarandır bəxtəvərlik Sənlə başlanan sabahım Və səndə qurtaran bitən gecəm deyil mi bəxtəvərlik! Bəxtəvərlik nədir? Xatirə boyu ömür, və sevirəm deyə Sevgi ilə nefrəti barışdıran bəxtəvərlik Yağışda səninçün ağlamaq sənə demək səndən busə ummaq və sənlə qalmaqçün Səndən ayrılmaq, bəxtəvərlik Bəxtəvərlik o özgədirki Arxadan biri çağırır onu “hay yoldaş!” Göyə buraxan çərpələngini o uşaq, Döyüş meydanından gələn məktubu oxumaqdır bəxtəvərlik Anaya gəlin gətirmək Ataya kömək olmaq Özlərini sənin bəxtəvərliyinlə bəxtəvər görəndir bəxtəvərlik Dəniz kənrında yaslayıp uzaqlara zilləmənmək qasırqalardan enib qəlbindən geçərək rəsim eləmək əvvəl adını onun əvvəl adına iləvə etmək və ləpələr qumların nişanəsin silməsin deyə uzanıb üstündə yuxuya dalmaq... və yuxuda gördüyn dünyadır bəxtəvərlik Ona düşünməkdir bəxtəvərlik Düşünmək insanları, Insanlar səni düşünməkdir bəxtəvərlik Bəxtəvərsizligi dərindən görmək, sezmək Və genə bəxtəvərli

آفرین دانشجو!

چگونه با دشمنت به دوستی تا کنم؟ تو رخت زندان تن ات، وُ من تماشا کنم؟ تو رخت زندان تن ات، و من بمانم خموش؟ قسم به زن، نازنم اگر محابا کنم اگرچه تلخ است حق، نمی توانم نهفت زبان از آن بایدم که آشکارا کنم سیمین بهبهانی روز دانشجو بالاخره هنوز بوی مبارزه علیه استبداد می دهد. با وجودیکه جامعه ی ایرانی به ستم و دیکتاتوری خو کرده است، هنوز حرکت دانشجویی پویاست. من به شجاعت این دانشجویان آفرین می گویم. و امیدوارم بالاخره صدای آنها همواره رساتر از همیشه باشد. امیدوارم در عین چند صدایی و تنوع، در مبارزه با استبداد و دیکتاتوری یکصدا باشند. در اینجا به دانشگاه شیراز می رویم و شاهد سخنان دانشجویی می شویم که با شجاعت بی نظیری لاریجانی و مجلس قانونگذاری جمهوری اسلامی را غیر قانونی می خواند. حتما این فیلم را از یوتوب تماشا کنید. عکس هایی از تجمع دانشجویی در دانشگاه تهران ـ مراسم 16 آذر منبع پیک ایران http://www.peykeiran.com/iran_news_body.aspx?ID=55682

کتابی برای همه ی بچه های سه تا 80 سال!!!

تصویر
بالاخره داستانی را که 35 سال پیش در 10 سالگی برای بچه های خودمان نوشته بودم، اینجا در نروژ چاپ کردم. جالب است نه! جالب تر اینکه بدانید موضوع داستان انگار موضوع روز است: «دگر باشی» و «تحمل» به عبارتی toleranse خود داستان در مزرعه مردی به نام «صادق» واقع درشمال ایران در روستایی به نام «بندر» جریان دارد. مولی و هولی و شامبولی اولین بچه اردک های مزرعه صادق هستند و از این جهت به خودشان می بالند. اما اردک خانم تخم مرغی را هم به فرزند خواندگی گرفته است که بزودی تبدیل می شود به جوجه ای به نام «کاکولی» که طبیعتا شباهتی به «اردک» ندارد. اما بچه اردک ها با خواهرشان از اینکه شبیه به آنها نیست به مشکل بر می خوردند. این مشکل اوج می گیرد و کم کم آنها شروع به اذیت کردن خواهر خود می کنند که این ماجراهای غم انگیزی را برای کاکولی رقم می زند. اما ... کتاب حاضر به زبان نروژی چاپ شده است. و می تواند مورد توجه مدارس و شیوه تربیتی پداگوژی قرار گیرد. در آخر کتاب سوالهایی را طرح کرده ام که ذهن بچه ها را به خود مشغول دارد. یکی از این سوالها چنین است: ـ ما دیگران را باید دوست بداریم به این علت که: ـ چون مثل ما هس

این امریکایی ها!

تصویر
این امریکایی ها عجب ملتی هستند. با 500 سال تاریخ عجب کارهای تاریخی می کنند. همینش مرا متحیرمی سازد. به قول بسیاری از تحلیل گران امریکا سرزمینی است که خیلی از غیرممکن ها ممکن می شود. بگذارید قضیه را از یک زاویه ی خیلی ساده، اما پیچیده نگاه کنیم: اولین نکته ی مهم در انتخابات امریکا پذیرش رهبری سیاهپوست است. یعنی اینکه مسئله نژاد و رنگ را این ملت با این انتخاب حل کرد. سیاهپوستی که 50 سال پیش اجازه نشستن در صندلی اتوبوس را نداشت و اگر سفید پوستی می آمد «باید» جایش را به او می داد، امروز روی صندلی ریاست جمهوری یکی از مهم ترین کشورهای جهان تکیه زده است. به این می گویند تحول. بعضی ها می گویند انقلاب! برای ما ملت هایی که هنوز تجریه دمکراسی نداریم، این مهمترین درس است. همیشه خیلی ها هستند که هنوز هم با برداشت های کلیشه ای دمکراسی را تعریف می کنند. باید بگویم که بهترین پیش شرط برای دمکراسی همین تحمل است.toleranse درسی که باید یاد گرفت. 50 سال پیش وقتی مارتین لوتر کینگ در باره رؤیای خود حرف می زد have a dream همانقدر غریب به نظر می آمد که امروز ما در مورد پا گرفتن دمکراسی در ایران رؤیایی داریم. و

فرصت ها و تجربه های جدید من!

تصویر
راستش پاییز هم آمد و رفت و من فرصت نکردم در این باره مطلبی بنویسم. اینروزها فرصت هیچ کاری را ندارم. حتی فرصت اینکه صفحات قدیمی خاطراتم را ورق زده و مطلبی از گذشته را در «جای خالی» رو کنم! حتی فرصت «ایمیل پراکنی» که یکی از مشغولیت های جدی ایرانیان خارج نشین است را نیز به ندرت پیدا می کنم. در همین رابطه بعد از مدتها که به دوستی ایمیل زدم، برایم سریع پاسخ نوشت که: «خوب شد صدایت در آمد و از نگرانی رها شدم. » او حق داشت. من مطلب را گرفتم . برایش نوشتم بله از سیاست دور شده ام ولی هنوز کناره گیری نکرده ام. خب علتش هم بسیار است و ساده! یکی از آن علت های ساده اینکه در «کشور جدید» فهمیدم که من «سیاستمدار» نیستم. باز هم ساده تر اینکه برای سیاستمدار بودن باید تحصیلات علوم سیاسی داشت. فهمیدم که سیاست یک حرفه است مثل صیادی، مثل کاسبی، مثل عکاسی. باید آنرا فرا گرفت. بنابر این وقتم را گذاشتم تا بتوانم به مدارج تحصیلی راه پیدا کنم. اما تحصیل در اینجا بخشی از زندگی توست. بنابر این انسانی که دنبال تحصیل است باید دقت کند تا رشته ای را انتخاب کند که در خور مقتضیات او باشد. خب من هم دو دو تا کردم و دیدم خبر

Aldri møter du den du ønsker

تصویر
... Etter at fargene bleknet, blandet trærne seg med natten. Fabelen om fornyelse forstummet. Av den navnløse stjernen ble det intet igjen. Av den ubeskrivelige månen, intet igjen. Spis for å bli mett, strev etter å bli mett. Skriv, riv, kast og kos deg. Om natten kommer et gjenferd for å samle drømmene dine. Du drikker et glass vann, røyker og leker med vannmelonsteiner på tallerkenen. Tar dem i fingrene for å få på dem på gli og kaste dem. En humle forstyrrer deg. Selv under myggnettingen innbilder du deg at den surrer og hindrer deg i å lese. Du er stengt inne i deg selv uten grunn. Du blir ved med å være innestengt - uten grunn. Det er et savn som suger til seg tankene dine. Et savn fra spørsmålenes rike. Som en viljeløs nikkedukke gjentar du deg selv med latter og hyggelige fraser og sier: «Så hyggelig!» Du ser igjennom klærne i skapet ditt. I dag er det den femte eller kanskje er det den tjuefemte. Det spiller ingen rolle. Årets farge er mørkegrønn. Du tar de beste klærne på deg

Boş ümid

Bü lbülün əhd-i vəfası çox olar güllərdən Bunu duydum mən o bağlardan əsən yellərdən Dedi bülbül qonar o yerdə ki güllər bitsin Amma gül bitmədi üz çevridi bülbüllərdən Indi bülbül hanı, güllər hanı ya bağ harda? Yel hanı, əhd-i vəfa nə, nə qalıb ellərdən? Dedilər bir olacaq, bir ələ səs yox inanın İnanıb gör nələr oldu bir olan əllərdən! Bir bəla gəldi ki hərkim qaçaraq can qutarır Hərkəs olmuş öz evi, məskəni, mənzillərdən Içi boş, beyni boş olmuş bir ürək çırpınsa Nəyi gözlərsən əziz səssiz o lal dillərdən Nə səda qaldı nə söz, hər nəyi itgin düşdü Böylə aylarda keçir, illər ötür illərdən! Muxtara! Düzdü ki yox əhd-i vəfa güllükdə Indi gəl vaxtıdır ilham alasan çöllərdən 17.12.1986 بولبولون عهد و وفاسی چوخ اولار گوللرده ن بونو دویدوم من او باغلاردان اسن یئللرده ن دئدی بولبول قونار اویرده کی گوللر بیتسین آمما گول بیتمه دی اوز چئوریدی بولبوللرده ن ایندی بولبول هانی، گوللر هانی یا باغ هاردا؟ یئل هانی، عهد ووفا نه، نه قالیب ائللرده ن! دئدیلر: «بیر اولاجاق، بیر اله ســس یوخ اینانین» اینا

گره ای به نام آموزش به زبان مادری در مملکتی به نام ایران

تصویر
اول ماه مهر سر رسیده است. آغاز سال تحصیلی ولی هنوز بخش اعظمی از فرزندان این سرزمین ما قادر نیستند که در مدارس به زبان مادری تحصیل کنند. امروز دانشجویان آذربایجانی طی بیانیه ای به این امر اعتراض کردند. خلاصه کلام آنها این بود که موقع دفاع از مملکت و بدبختی یاد همه می افتد که آذربایجان سر ایران شمرده می شود ولی چرا چنین سری را لال می خواهید! واقعا این دیگر کمال عقب افتادگی است. من حتی نای بحث کردن در این مورد را ندارم. چطور می شود که آدمی به زبانی تکلم کند و به زبانی دیگر تحصیل! اصلا قابل فهم نیست. بگیریم که این زبان مقدس باشد... مرا سنه نه! حق مسلم یک کودک 6 ساله کردی است که آب را « ئاو» بگوید. مجالی دهید تا مطلبی را عرض کنم که باعث خجالت حکومتیان و غیر حکومتیانی شود که مخالف فراگیری زبانی غیر از زبان «فارسی» در مدارس هستند: بنده به عنوان یک ترک آذربایجانی بعد از مهاجرت به کشور نروژ به این اصل واقف شدم که در این کشور من و هفت پشت من چنین حقی را دارا هستیم که به زبان مادری تحصیل کنیم. دقت کنید گفتم: حق! خب از ما که گذشته بود ولی برای فرزندان نه! رفتم به مدرسه و گفتم که آقا بنده فرزندی دا

پرسپولیس در اسلو به همراه موسیقی جاوید افسری راد

تصویر
فیلم پرسرو صدای کارتونی پرسپولیس که مدتی پیش در سینماهای نروژ نیز به اکران در آمد، روز جمعه در پارکی در اسلو برای عموم نمایش داده می شود. کتابخانه دایچمانسک Dechmanske biblioteket که معمولا در بر گزاری چنین برنامه های بین المللی پیشتاز است، از جاوید افسری راد موزیسین نروژی ـ ایرانی نیز دعوت کرده تا قبل از نمایش فیلم به اجرای کنسرت بپردازد. چهره ی جاوید افسری راد شاید در ایران و برای ایران کمی ناآشنا باشد ولی او در نروژ چهره ی شناخته شده ای است. زبردستی او در نواختن سنتور و تلفیق آن با بسیاری از سازهای ملی دیگر ملل باعث تحسین تماشاگران بوده است. .برای کسب اطلاعات بیشتر به نروژی بخوانید

مهاجرین در انتخابات آینده پارلمان نماینده ای نخواهند داشت!

تصویر
گرد بیماری پاسیفیسم سیاسی انگاربر سر بخش عظیمی از مهاجرین نروژ پاشیده شده است. امروز بحث مطبوعات و تلویزیون این بود که مهاجرین تحرک خاصی در صحنه ی سیاسی کشور ندارند. این در حالی است که پارلمان نروژ بیش از هر زمان احتیاج به نمایندگانی دارد که غیر نروژی باشند. خبرگزاری رسمی کشور امروز خبر داد که هنوز کسی با پیشینه غیر نروژی خود را برای انتخابات پارلمان که سال آینده در کشور برگزار می گردد کاندید نکرده است. و این تعجب و تاسف بسیاری را برانگیخته است. به :اصل خبر به زبان نروژی توجه کنید:

بی تفاوتی فرق ها

امروز هم گذشت هم گسست چون برگی ز شاخه های سر درگم عمر من در پریشانی باد زمان باری قاصدی بفرست که تقویم مغموم را ورق بزند و دیروز را مهر باطل دیگر چشمانم نمی بینند و اول یا آخر برج فرق خود را به بی تفاوتی ها باخته اند * می شکافم رنگها را در ضمیمه ی خوابها حتی و جز سیاه و سفید ها تعبیری نمی آید به چشمم در آنسوی خواب ماده سگها با پستانهای چروکیده ی مشمئز کننده پرسه می زنند عین زندگی و این سوی خواب طوله سگهایی که میدانند از گرسنگی خواهند مرد به انتظار فاجعه ی سیرشدن در عنادند هنوز عین همیشه باری قاصدی بفرست تافرق زرد و نارنجی را با نان بگوید بگوید فرق سلام را با درد و گیسو را با خرمن عطررا با حیله و حباب را با بستنی تاریک هست و فرقها با وقاحت تمام سلیقه ها را از حوصله بیرون می کنند قاصدی بفرست که دنبال گمشده گشتن مدت زمانی است که مقرون به صرفه نیست عین انتظار عین اعتراض های ساکت و سکوت های معترض عین همیشه

Şu sulu, ekşi kirazlar

تصویر
ادامه مطلب را در اینجا بخوانید: Foto: Khashayar

اوباما: این انتخابات من نیست، توست!

تصویر
بشریت را می گویم... دارد به کجا می رسد؟ از هنگامی که سیاهپوستان امریکا حق نداشتند در کنار سفید پوستان در یک اتوبوس بنشینند، و اجازه ورود به رستوران و یا پارک سفید ها را نداشتند زمان زیادی نمی گذرد. درست 45 سال پیش بود که رهبر سیاهپوست امریکایی «مارتین لوترکينک» در نطق تاریخی خود از رؤیایی حرف به ميان آورد که در آن سفید و سیاه در کنار هم باشند. گمان نکنم خود لوترکینگ در باورش می گنجید که جامعه امریکا به این حد از تکامل برسد که آن روز امروز باشد. گمان نکنم خود لوترکینگ باورش می شد که امروز بعد از فقط 45 سال یک سیاه مدعی رهبری تمام امریکا را دارد! دمکراسی را می گویم چه حکایتی دارد! اوباما در نطق تاریخی دیشب خود راست گفت. او گفت که این انتخاب او نیست، انتخاب توست. امریکایی ها خوب نشان می دهند که تا چه اندازه اهل تغییر و تکامل هستند. بشریت را می گویم دارد به کجا می رسد.... و خودمان را می گویم ما کجا ایستاده ایم؟

فستیوال درامن Drammen Elvefestival با مردم برای مردم

تصویر
یکی از راههای شناخت ملت ها، شناخت چگونگی صرف اوقات فراغت آنهاست. اینکه واقعا این مردم وقت بیکاری شان را برای چه کاری و در کجا صرف می کنند. اینکه چه فعالیت هایی دارند. برای نروژی ها که یک زندگی مدرن را تجربه می کنند، «تفریح کردن» و «شادگذرانی زندگی» یکی از مهمترین اصول زندگی است. به همین منظور امکانات فراوانی چه از طرف دولت و چه از طرف خود مردم برای این منظور ایجاد شده است. این مردم سعی می کنند خود را از اخبار ناراحت کننده دورنگه دارند. در عوض تا دلت بخواهد راجع به چیزهای مفرح بخش مطلب می خوانند و یاد می گیرند. در روزنامه ها «چطور شاد باشیم؟» همیشه بیشترین خواننده را به خود اختصاص می دهد. این مردم شاد بودن را برای زندگی ضروری و مثبت می دانند. از این رو آدم های شاد را دوست دارند و از آدم های اخمو دوری می کنند. اینها از کسانی که با صدای بلند حرف می زنند بدشان می آیند و دنبال آرامش و تسکین روح هستند. از این روست که خوانندگان و موزیسین ها در اینجا جایگاه و یژه ای داشته و دارای اعتبار اجتماعی فراوان هستند. بیخود نیست که شما در این کشورها اول خوانندگان و موزیسین هایشان را می شناسد و بعد اسم