دنیای غرب جذابیت عجیبی دارد که برای هر جوان ایرانی ... اجازه دهید تصیحیح کنم: برای هر ایرانی ـ چه پیر و چه جوان ـ مبهوت کننده است. همه ی آنها ـ چه مسافر و چه پناهنده ـ که از ایران سیاه و خاکستری بیرون می زنند خیلی زود مجذوب رنگارنگی دنیایی می شوند که همه ی عمر از آن محروم بوده اند.
بخاطر دارم زمانی را که در ایران بودم برای اینکه از یکدستی و یکنواختی محیط خودخلاص شوم دست به مسافرت می زدم. ولی هرگز آن مقصود نائل نمی شد. چرا که آسمان همه جای ایران یک رنگ بود: خاکستری! جوان ایرانی در ساحل دریای خزر همان محرومیتی را داشت که در ساحل دریاچه ارومیه! دختر جوان شمالی همانقدر باید مواظب روسری اش می بود که دختر خانم مشهدی! ماموری که جلوی تو را در شهر خودت می گرفت شبیه همان ماموری بود که در بندرعباس به تو زور می گفت. به خاطر همین هر کس که از «مرز پر گهر» پای به «خارج» می گذاشت، آهی می کشید و می گفت: آخیش ... راحت شدم!
ولی در اینجا چنین نیست. جهان رنگارنگ اینجا برای اینکه ماندگار باشد دست به تنوع و ابتکار می زند. امکاناتی ایجاد می کند تا مردم عشق کنند. تا جوان قادر باشد انرژی خود را آزاد سازد آنهم مجانی! اینجا از «طرح سالم سازی دریا» خبری نیست. پاسدار و مامور ریشداری که جلوی ترا در وسط خیابان بگیرد و به تو بگوید« بی غیرت!» وجود ندارد. و به جای «زنده باد» و «مرده باد» مردم در فکر عیش و نوش اند و کسی را هم کاری به کسی نیست.
بخاطر دارم زمانی را که در ایران بودم برای اینکه از یکدستی و یکنواختی محیط خودخلاص شوم دست به مسافرت می زدم. ولی هرگز آن مقصود نائل نمی شد. چرا که آسمان همه جای ایران یک رنگ بود: خاکستری! جوان ایرانی در ساحل دریای خزر همان محرومیتی را داشت که در ساحل دریاچه ارومیه! دختر جوان شمالی همانقدر باید مواظب روسری اش می بود که دختر خانم مشهدی! ماموری که جلوی تو را در شهر خودت می گرفت شبیه همان ماموری بود که در بندرعباس به تو زور می گفت. به خاطر همین هر کس که از «مرز پر گهر» پای به «خارج» می گذاشت، آهی می کشید و می گفت: آخیش ... راحت شدم!
ولی در اینجا چنین نیست. جهان رنگارنگ اینجا برای اینکه ماندگار باشد دست به تنوع و ابتکار می زند. امکاناتی ایجاد می کند تا مردم عشق کنند. تا جوان قادر باشد انرژی خود را آزاد سازد آنهم مجانی! اینجا از «طرح سالم سازی دریا» خبری نیست. پاسدار و مامور ریشداری که جلوی ترا در وسط خیابان بگیرد و به تو بگوید« بی غیرت!» وجود ندارد. و به جای «زنده باد» و «مرده باد» مردم در فکر عیش و نوش اند و کسی را هم کاری به کسی نیست.
بنابر این وقتی در اینجا مسافرت میکنی همیشه چیزهای متنوع و جالب آنقدر هست که ترا از یکنواختی محیط خود بدر آورد و خستگی ترا رفع کند. از همین روی مردمان اروپا مردمانی گردشگر هستند. بخش اعظمی از آنها در تعطیلات و تابستانها به مسافرت های دور و نزدیک می روند تا دمی را به استراحت و عشق کردن بگذرانند.
مثلا در یکی از شهرهای کوچک سوئد که در شمال استکهلم واقع شده (Gavle ، شهردار برای آنکه بتواند گردشگرانی را جذب این شهر کرده و از این راه، ممر درآمدی برای همشهریان خود فراهم سازد، با برپایی کنسرت های خیابانی یا کنسرت های هوای آزاد مردم را در مرکز شهر گردهم آورده و با اجرای برنامه های مختلف آنها را سرگرم می کند.
مثلا در یکی از شهرهای کوچک سوئد که در شمال استکهلم واقع شده (Gavle ، شهردار برای آنکه بتواند گردشگرانی را جذب این شهر کرده و از این راه، ممر درآمدی برای همشهریان خود فراهم سازد، با برپایی کنسرت های خیابانی یا کنسرت های هوای آزاد مردم را در مرکز شهر گردهم آورده و با اجرای برنامه های مختلف آنها را سرگرم می کند.
انبوه جمعیت در مرکز شهر با اشتیاق «کنسرت خیابانی» را دنبال می کنند. کوچک و بزرگ و پیر و جوان سرپا ایستاده اند و حال می کنند. به این عکس ها نگاه کنید:یکی از هنرمندان «مرد زن نما» یی است که با مزه پرانی و اجرای آهنگ های حرکتی و رقص جمعیت را به جوش و خروش می آورد
در برنامه های هفتگی «کنسرت هوای آزاد» هنرمندان و خوانندگان محلی شرکت کرده و بعد از اجرای چند آهنگ داورانی در آنجا حضور دارند تا عنوان آیدول یا خواننده ی برتر را به او بدهند. در عکس زیر گروه «کاراکا» را می بینید که اجرای برنامه می کنند.
عکس هایی از کنسرت هوای آزاد در یکی از روزهای تابستانی. (23 جولای 2008)
دختران جوان و زیبا روی گروه «کاراکا» با اجرای برنامه ای دیدنی جمعیت را در خیابان برقص در می آورند.
همه عکس ها اختصاصی و مربوط به وبلاگ «جای خالی ما» است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر