عکسی که 18 تیر را جاودانه ساخت


بعضی حادثه های تاریخی هستند که بعضا با یک عکس جهانی و جاودانه می شوند. در ایران سی سال پیش وقتی عکسی تکان دهنده از اعدام دسته جمعی کردها که توسط عکاس گمنامی در آن زمان ـ و بعدها معلوم شد که آن عکاس جهانگیر رزمی بوده است ـ در روزنامه ی اطلاعات رژیم بطور اتفاقی یا از سر اشتباه کاری چاپ شد، چنان بود که هزاران بار گویا تر از خبرنامه ها و شب نامه هایی بود که تلاش داشت جنایات هولناک رژیم را در آن زمان نشان دهد.

یکی دیگر از عکس هایی که جنایت حادثه 18 تیر کوی دانشگاه را علیرغم سانسور و انکار حکومتیان، ثبت کرد عکس معروفی است از دانشجوی فعال سیاسی احمد باطبی! احمد باطبی در این عکس با بالا گرفتن پیراهن خونینی به اندازه همه ی اعلامیه هایی که در این مورد منتشر شده است حرف زده است. این همان عکسی است که مجله اکونومیست برای اولین بار آنرا بر روی جلد مجله چاپ کرد.
اکنون این عکس نماد مبارزه دانشجویان شده است. گفته می شود که این عکس توسط عکاس جمشید بایرامی گرفته شده است. ولی خیلی کمتر در این باره صحبت به میان می آید.
امروز من سری به سایت جمشید بایرامی زدم. در مورد او نوشته شده است:«
جمشید بایرامی عکاسی را به صورت تجربی از سال 1362 شروع کرد و از سال 1377 با مطبوعات داخلی و خارجی به همکاری پرداخت. بایرامی چندین نمایشگاه عکس در داخل و خارج در موزه پاریس، سازمان یونسکو، موزه سلطنتی هلند، موزه ایلکس آمریکا و مرکز تئاتر روهر آلمان برگزار کرده است. او همچنین برنده سیمرغ بلورین از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر، عکاس برگزیده مجله life( 1997)، franch press (1997) و جشنواره M.I.L.K شده است. بایرامی در حال حاضر عضو آژانس عکس webstan در پاریس است.»

اما آنچه که ذهن مرا به خود مشغول کرده شباهت زیاد احمد باطبی در این عکس به «ارنستو چه گوارا» ست که به هر حال او هم چندین دهه نماد اعتراض جوانان چپ بود. من البته که مخالف اسطوره سازی هستم و قصدم این نیست که با این گفته برای احمد باطبی افتخار یا مشکل درست کنم. خود او هم در مصاحبه با تلویزیون امریکا ـ میزگردی با شما ـ تاکید کرد که دوست ندارد تا تبدیل به قهرمان شود. من فقط از جنبه ای متفاوت دارم به این قضیه نگاه می کنم. با خود فکر می کنم که آیا این شباهت عکسی کاملا اتفاقی است و آیا نمی تواند در معروفیت آن و اینکه تبدیل به نماد مبارزه دانشجویان شده تاثیر داشته باشد؟



به هر حال نه تنها این از زیبایی و گویایی عکس کم نمی کند، بلکه شور و حال دیگری به آن می افزاید.
باید به چنین عکاسانی تبریک گفت که با یک «چیک» به اندازه هزاران خبرنگار حرف زده اند!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!