گره ای به نام آموزش به زبان مادری در مملکتی به نام ایران


اول ماه مهر سر رسیده است. آغاز سال تحصیلی ولی هنوز بخش اعظمی از فرزندان این سرزمین ما قادر نیستند که در مدارس به زبان مادری تحصیل کنند. امروز دانشجویان آذربایجانی طی بیانیه ای به این امر اعتراض کردند. خلاصه کلام آنها این بود که موقع دفاع از مملکت و بدبختی یاد همه می افتد که آذربایجان سر ایران شمرده می شود ولی چرا چنین سری را لال می خواهید!

واقعا این دیگر کمال عقب افتادگی است. من حتی نای بحث کردن در این مورد را ندارم. چطور می شود که آدمی به زبانی تکلم کند و به زبانی دیگر تحصیل! اصلا قابل فهم نیست. بگیریم که این زبان مقدس باشد... مرا سنه نه! حق مسلم یک کودک 6 ساله کردی است که آب را « ئاو» بگوید.


مجالی دهید تا مطلبی را عرض کنم که باعث خجالت حکومتیان و غیر حکومتیانی شود که مخالف فراگیری زبانی غیر از زبان «فارسی» در مدارس هستند:

بنده به عنوان یک ترک آذربایجانی بعد از مهاجرت به کشور نروژ به این اصل واقف شدم که در این کشور من و هفت پشت من چنین حقی را دارا هستیم که به زبان مادری تحصیل کنیم. دقت کنید گفتم: حق! خب از ما که گذشته بود ولی برای فرزندان نه! رفتم به مدرسه و گفتم که آقا بنده فرزندی دارم که آذربایجانی است و می خواهم که زبان آذربایجانی را به او تدریس کنید. گفتند منتظر باشید تا ترتیب مقدمات انجام شود. بعد از دو سه هفته جواب آمد که مشکلی در این میان است، حضور به هم رسانید تا مراتب را عرض کنیم.

به مدرسه رفتم. ناظم مدرسه خدمت رسید و گفت: والله در این که فرزند شما بخواهد کلاس زبان مادری داشته باشد حرفی نیست ولی مسئله در این است که ما معلمی که آذری زبان باشد برای فرزندتان پیدا نمی کنیم. و چنین بنظر می آید که معلم در این رشته کمیاب باشد.
پرسیدم: پس تکلیف چیست؟ چکار می توان کرد؟
گفت: اگر شما کسی را سراغ دارید که به زبان آذری مسلط است معرفی کنید بالای سر ما هم ترتیب استخدام ایشان را میدهیم.
گفتم دمتان گرم. و رفتم تا شاید یکی را پیدا کنم. راستش آن موقع در این کشور ناوارد بودیم و ناشناس! کسی را که به چنین کاری همت بگمارد نیافتیم. در نتیجه بعد از مدتی ناامید و بی کس رو به مدرسه کردیم و به مسئولین گفتیم که آقا شرمنده ایم. والله ما هم کسی را در این باب پیدا نکردیم.
ناظم گفت: خودت چی؟
گفتم: خودم چی؟
گفت: خودت بیا و به فرزندت درس بده ...
گفتم .... گفت ...
بدین ترتیب این شد که سرنوشت کار ما به معلمی وابسته شد. ما شدیم راست راستی معلم. بله خوب فهمیدید دولت به بنده پول می داد که به فرزند خود زبان مادری اش را یاد بدهم!
آخر این را برای که باید گفت. برای اینکه حرف مفتی نزده باشم شما را ارجاع به نامه ای میدهم که شهرداری باروم برای یکی از اولیا دانش آموزان ایرانی فرستاده است. تاریخ این نامه باز می گردد به سال 1994. من این نامه را از یکی از معلم های زبان مادری فارسی قرض گرفتم و در اینجا می آورم تا بفهمید که بابا چنین چیزی در دنیا امکان پذیر شده است. خواهشمندم فقط این نامه را بخوانید:

اما فقط این نیست. اکنون 45 معلم زبان مادری در این کمون با شاگردهای دو زبانه کار می کند. یعنی دولت نروژ حقوق این افراد را می پردازد که این بچه ها زبان مادری خود را فراموش نکنند. همین الان هم دولت به امثال ماها وام بدون برگشت stipent ) میدهد تا ما و هر کسی که مایل است این رشته را در دانشگاه تحصیل کنیم. رشته ای بنام «رشته ی معلمی برای بچه های دو زبانه» faglærer for tospråklige lærere به این آدرس مراجعه کنید:

http://www.hio.no/content/view/full/44678
این مسئله جدی است که کسی که نتواند زبان مادری خود را بلد باشد زبان دوم را خوب فرا نخواهد گرفت. مسئله چند فرهنگی بودن flerekulturelle و چند زبانی بودن مسئله ایست که واقعا دارند سیاستمداران رویش سرمایه گذاری می کنند. شما می توانید سری به سایت زبان مادری سوئدی بزنید تا ببینید که چه امکاناتی را دولت سوئد در اختیار اقلیت زبانان قرار داده تا نسبت به تعلیم و اموزش زبان مادری فرزندان خود اقدام کنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ با تشکر از ع. ن به خاطر در اختیار قرار دادن این نامه ی با ارزش.

قسمتی از نامه ی بالا که گویا خوانا نبوده است:

«هدف از آموزش زبان مادری برای دانش آموزانی که دارای یک زبان اقلیت میباشند این است که این دانش آموزان بتوانند عملا هر دوی این زبانها را صحبت کنند. [...] کلاس های آموزش زبان مادری مدارس ابتدایی و راهنمایی این امکان را به دانش آموزان می دهد که بتوانند زبان مادری خود را حفظ کرده و آنرا توسعه دهند.

منظور از زبان مادری زبانی است که دانش آموز به آن فکر و صحبت کرده و آنرا اولین بار در منزل یاد گرفته و با والدین خود به آن زبان صحبت می کند. ...

کاریکاتور بالا از سایت های اینترنتی گرفته شده است

نظرات

  1. http://groups.yahoo.com/group/azernews/

    پاسخحذف
  2. این متن رو من خیلی وقت پیش خونده ام اما هر بار که اومده ام یه چیز بنویسم نشده...
    الانم می خواستم چیزی بگم ولی باز نشد.
    تشکر می کنم بابت اطلاع رسانی و عذر خواهی بابت اینکه کلمه ای به زبونم نیومد

    saq qallin

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!