مدتی است که در مدارس نروژ عده ی قلیلی از دانش آموزان مهاجر را می بینیم که در ساعت درس یا مشغول چرت زدن هستند، یا با بی حوصله گی تمام به درس معلم گوش می دهند. آنها در ساعت های ورزش و سایر فعالیت های بدنی با انگیزه ی کمتری شرکت کرده و معمولا از دیگر دانش آموزان کناره گیری می کنند. وقتی علت را جویا می شویم«روزه داری» آنها و «بیدار شدن زودهنگام آنها برای خوردن سحری» عنوان می شود. این امر ناخودآگاه پروسه ی آموزش این دانش آموزان را تحت الشعاع قرار داده و باعث شده تا امر آموزش این دانش آموزان به کندی پیش رود.
همانطور که می دانیم در مدارس نروژ اجازه دخالت به «مذهب» در «آموزش و پرورش» داده نمی شود. در «برنامه ی آموزشی» مدارس نروژ که در دوره های مختلف تدوین شده سخنی از اینکه حتی آموزه های دین مسیحیت را در امر آموزش دخالت دهند دیده نمی شود. اما این دلیل بر آن نیست که کودکان از آموختن مسائل دینی باز بمانند.
تا همین دو سال پیش در میان دروس مدارس نروژ درسی به نام KRL یا Kristendom og religion og livssyn به معنی «دین مسیحیت و بینش های زندگی» وجود داشت. از آنجایی که نروژ خود را یک کشور «چند فرهنگی» می نامد و بخاطر احترام به فرهنگ و ادیان مهاجرین که دینی غیر از مسیحیت دارند، دولت این درس را از رئوس برنامه ی آموزشی حذف کرده و به جایش RLE که اختصار Religion og livssyn یعنی «ادیان و بینش های زندگی» است نشانده است. در این کتاب دانش آموزان راجع به همه ی ادیان از جمله مسیحیت، اسلام، بودایی و هندو و اومانیست هایی که اصلا دین ندارند، خوانده و یاد می گیرند.
اما مسئله این است که این قوانین به گونه ای از طرف برخی از این مهاجرین جدی گرفته نشده، به عبارتی بطور «غیر مرئی» نقض می شود. آنها این امر را با دخالت دادن امیال و دستورات مذهبی خود انجام داده و بطور یک طرفه قوانین را نقی می کنند.
به عنوان مثال «گرسنه» بودن یا گرسنگی یک دانش آموز هنگام آموزش مسئله ای نیست که نادیده گرفته شود. اگر چنانچه دانش آموزی در ساعات مدرسه گرسنه بوده، و یا چنین معلوم شود که والدین کودک، او را به قصد گرسنه نگه داشته اند، از نظر قانون جرم محسوب شده و در صورت تکرار چنین رفتاری، ارگانی به نام Barnevern که برای حمایت از حقوق کودکان می باشد، وارد عمل شده در مواردی کودک را از پدر و مادر می گیرند.
ده سال پیش موقعی که در کمپ زندگی می کردم برای اولین بار از نزدیک شاهد حادثه ای بودم که نقل آن بی ضرر نیست. آن موقع با کمی پیشکسوتی در کمپ گاها به عنوان مترجم نیز کار می کردم. موقعی که از مدرسه محل مرا خواستند تا برای یک شهروند افغانی مقیم کمپ مطالبی را ترجمه کنم، پی به اصل جریان بردم. ماجرا از این قرار بود که دختر این خانواده ی افغانی که دانش آموز کلاس چهارم ابتدایی بود بعد از ساعت ورزش (شنا) در مدرسه از حال رفته بود. معلم و مدیر مدرسه بعد از جستجو پی برده بودند که دخترک گرسنه بوده و به قولی «نان» نخورده بود. وقتی علت را از من جستجو کردند من نیز از پدر دخترک پرسیدم. او گفت علت گرسنگی دخترش روزه دار بودن اوست. وقتی این مطلب را برای مسئولین ترجمه کردم بسیار متعجب شدند. معلم کلاس زیر بار نرفت. گفت در هر صورت در نروژ اجازه نیست که یک دانش آموز 9 ساله با شکم گرسنه به مدرسه بیاید. وقتی به پدر دخترک گفتم. زهر خندی زد و گفت: «اجازه ندارد؟! هه... » گفتم: بله اینها می گویند که اجازه ندارد. به من گفت: به ایشان بگویید ما منتظر اجازه ی اینها نیستیم. ما از قانون شریعت پیروی می کنیم و طبق این قوانین دخترم به سن تکلیف رسیده و باید که روزه بگیرد.
بدین ترتیب «روزه گرفتن» دانش آموزان مسلمان یکی از مشکلاتی است که در بعضی موارد امر آموزش این دانش آموزان خردسال را دچار اختلال ساخته و آنها را از درس عقب نگه می دارد. گر چه در ایام ماه رمضان این امر توجه ی مسئولین را جلب می کند، با همه مدارس حاضر نیستند که خود را درگیر مسائلی از این دست که جزو «امور شخصی و خصوصی» تلقی می شود بکنند. البته که این امر مشمول همه ی مهاجرین مسلمان نمی شود. برای بسیاری از این مردم امر آموزش کودکانشان در اولویت بیشتری قرار دارند و در نتیجه حاضر نیستند با دخالت دادن امور مذهبی امر آموزش کودکانشان را تحت الشعاع قرار دهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر