و اینچنین بدون دردسر می توانید آدمها را بشناسید!
من دیروز مطلبی را از دفتر «پاره پاره های غربت» خود برگزیده و در پروفایل صفحه ی فیس بوکم قرار دادم که مورد توجه بعضی از دوستانم قرار گرفت. در آنجا نوشتم: زندگی به من آموخت که: تا می توانی به انسانها محبت کن، ولی تلاش نکن آنها را بشناسی. چرا که هر چه بیشتر بشناسی بیشتر از آنها دور می شوی... بله زندگی به من آموخت، ولی انگار من شاگرد با استعدادی نبودم که این را در عمل بکار بندم. شاید به این دلیل هر از گاهی صف دوستانم ریزش کرده و من خود را در محاصره ی تنهایی مفرط می بینم. باید اعتراف کنم که جو گیر احساسات فیس بوکی شده بودم که چنین حرفی را زدم. یا از فرط تنهایی مجبور شدم قبول کنم «دوستی به هر قیمتی!» اما هنوز این سوال برایم وجود دارد که آیا واقعا بدون شناخت می شود به دیگران نزدیک شد؟ و آیا این نزدیکی ارزشی دارد؟ یا دوام و ثباتی؟ اجازه دهید ماست مالی کنم: مورد بالا یکی از آنهایی است که «لبه دو سر» دارد و وفادار ماندن به آن در عمل زیاد آسان نیست. مخصوصا برای آنهایی که در فکر و در پی ایجاد رابطه یا ارتباط جدی تر و پایدارتر با دیگرانند. برای ایجاد یک رابطه ی