لزوم حضور بیشتر در عرصه های اجتماعی

احساس می کنم که باید بیشتر در عرصه های اجتماعی حضور پیدا کنم. هفته پیش به دعوت هیئت مدیره ی کانون ایرانیان شهر Drammen، مهمان جلسه ی ماهیانگی آنها بودم. در بخشی از برنامه قرار بود که بیشتر خود و کتابهایم «Den innbilte fristelse til lykke» (وسوسه ی موهوم خوشبختی) و Adoptivkyllingen og andungene (جوجه ی ناخوانده و بچه اردک ها) را معرفی کنم. مجلس گرم و صمیمی ای بود. با اینکه تقریبا همه ی حاضرین مرا از قبل می شناختند، ولی چنین احساس راحتی را قبلا تجربه نکرده بودم. انگار داشتم در خانه ام برای همخانه هام صحبت می کردم. تاکنون بسیار با موسیقی ام در مجالس ایرانی ها حضور یافته بودم و بسیاری مرا فقط با موسیقی می شناختند. این اولین بار بود که در جمع ایرانی ها از ويژه گی های دیگرم صحبت به میان می آوردم. از نویسندگی و فعالیت های فرهنگی ام. برای خیلی ها جالب و غیر منتظره بود. آنها هم مرا به این اندازه نمی شناختند. غیر منتظره تر از همه اینکه توانستم تعدادی از کتابهایم را در این جمع بفروشم. پدیده ای که کمتر «در جمع ایرانی ها» اتفاق می افتد. اتفاقا تعدادی از خریداران جوانانی بود که بزرگ شده ی اینجا هستند، و خوشحال بودم که قصه های کتاب من می تواننست آنها را بیشتر از سرزمین پدر مادری شان مطلع سازد. خیلی ذوق کردم.

حادثه ی جالب دیگر آشنایی با یکی از مدعوین بود که او هم در رابطه با فعالیت های سیاسی اش سخن گفت. یک ایرانی که سالهاست مقیم نروژ بوده و بعنوان یک سیاستمدار موفق کار می کند. اما آنروز ایشان بیشتر برای تبلیغ کاندیداتوری «پسرش» آمده بود: مسعود asud Gharahkhani جوان 27 ساله ی ایرانی در انتخابات آینده شورای شهر درامن یکی از کاندیداهای جدی برای شهردار شدن است. باید ذکر کنم که این واقعه می تواند تاریخی باشد. تاکنون هیچ مهاجری یا «مهاجر ـ بچه ای» به این مقام در نروژ دست نیافته است. از این رو بسیار خوشحال شدم. اینکه چهره های موفق را در این صفحه معرفی کنم.

به سخنرانی او در جلسه ی سالانه حزب کارگر نروژ دقت فرمایید. او یکی از معدود سخنرانانی است که فرصت این را یافته تا بعد از نخست وزیر یا وزیر امور خارجه ی نروژ پشت میکروفن قرار گیرد و چنین با حرارت حرف بزند.

او از خود می گوید از پدر و مادرش ... انقلاب ایران ... و اینکه نسل پدرش فریب خوردند و نتوانستند به دمکراسی دست یابند. به تشویق سایر هم حزبی این جوان ایرانی حین سخنرانی او هم توجه کنید.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!