پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۰۹

«موبایل» بر شمشیر پیروز است

تصویر
خانم شیرین عبادی اخیرا در مصاحبه ای با هفته نامه آلمانی " راینیشر مرکور " گفته است که "آن چيزی که ما از خارج انتظار داريم اين است که رسانه ها بگويند که چگونه اين رژيم ديکتاتور مردم خود را سرکوب می کند." اما این امر در حالیکه رژیم جمهوری اسلامی فعالیت تمام خبرنگاران خارجی را ممنوع کرده و خبرنگاران داخلی هم با ریسک حبس و زندان مواجه هستند چگونه امکان پذیر است؟ همانطور که قبلا هم در این مورد نوشته ام ایرانیان خوب از عهده ی این مشکل بر آمده اند. کاری کارستان که رژیم آقای خامنه ای هم با وجود همه ی ساز و کارهای سانسور و سرکوب قادر نشده به کنترل آن فائق آید. این کار ایرانی ها صحنه های جنایات آشکار رژیم را به تلویزیونهای عادی مردم جهان کشیده و حکومت های آنها را از اینکه مهر تایید بر کودتای خامنه ای زده و احمدی نژاد را تایید کنند بر سر دوراهی گذارده است. مشکل است که باور کرد مردم این کشورها به حکومت هایشان اجازه دهند تا حکومت خامنه ای را به رسمیت بشناسند. همین دیروز انتشار ویدئویی در اینترنت باعث شد تا موضوع ایران دوباره در راس اخبار دنیا قرار گیرد. در این ویدئو دیده می شود

پرتاپ سنگ از غزه تا تهران

تصویر
اینجا غزه نیست ... خود خود تهران است. قلب تهران! و اینهایی هم که دارند سنگ پرتاپ می کنند فلسطینی نیستند، و آن نیروهایی هم که این چنین مردم را سرکوب می کنند، اسرائیلی! سی سال جمهوری اسلامی در تلویزیونهای خود مردم بی دفاع غزه را نشان داد که به «مزدوران صهیونیستی» سنگ می انداختند. سی سال در مغز اینها خوراند که نیروهای اسرائیلی رحم به کبیر و صغیر نمی کنند. در کتابهای درسی مدارس نفرت از صهیونیست را به بچه ها آموخت. سی سال خشونت جایگزین صلح و امنیت شد و نسل جدید یاد گرفت که برای گرفتن «حقّ» باید «سنگ پراکنی» کند! اما چطور شد که جمهوری اسلامی خود در دامی که خود گسترانده بود افتاد؟ نگاه کنید ببینید که چطور یکباره خیابان های تهران تبدیل به «غزه» ای جدید شدند؟ چطور جوانان به بسیجیان و ماموران سنگ پرانی می کنند. آیا به این خاطر است که مردم خود را مفلوک تر از فلسطینی ها می بینند؟ یا چونکه بسیجی ها همان صفتهایی را دارا هستند که قبلا برای صهیونیست ها تصویر شده؟ این هم تصویری از «فلسطین اشغالی»! اما آیا فکر کرده اید که چطور ایران شده فلسطین؟ و چطور بسیجی ها نقش همان صهیونیست ها را بازی میکنند؟ جوا

Vətən uğrunda

Yoldaş vətən uğrunda çalışmaq belə asan ola bilməz Bir kimdə qədəm qoydu bu yolda daha peşman ola bilməz Bu yolda ölüm var, yaralıq var, aralıq vardısa həqq var Kim əhdi vəfa bağlamadı azim-i meydan ola bilməz Hər bülbül-i aşıq oxuyar, cəh-cəh vurar yazda baharda Gər yazı tuta qış daha heç bülbül-i xəndan ola bilməz Bir insana ki eşqi, gücü, eli, şərafəti vətəndir Eşq olmasa gər heç vədə insan belə insan ola bilməz Heç vaxt o kəsin ki yoxudur eşq u vətən yolda şəhamət Bu yolda gedib canı verib yurduna qurban ola bilməz Qiymət vətənə verməyirəm, sözsüz onun qiyməti çoxdur Ancaq o qədər ki canımızdan da bil ərzan ola bilməz Əlbət dəyəri var vətənin, amma bilin burda vətən yox Sahib vətənin ərzişi dir ki bi qıran can ola bilməz İllərdi ki bir iddə bizim məmləkətə sahib olubdur Ondan bu yana ölkəmiz İran daha İran ola bilməz Qəzvin, Abadan, Yəzd-i Xoy-u lap belə bir pis günə qalmış O Təbrizi Təbrizdə, o Tehranı da Tehran ola bilməz Rəşt, Babul-u Zabül u Sənəndəc, bir də Məşhəd ya ki Əhvaz

حفظ روحیه پیش شرط های مهم برای ادامه مبارزه

تصویر
«روحیه دلسردی» یکی از نگرانی هایی است که ممکن است با سایه انداختن بر ادامه روند مبارزاتی ما ضربه مهلکی بزند. از این جهت لازم است که با در نظر گرفتن چند نکته به تقویت و بالا بردن روحیه در میان خود بپردازیم. یکی از نگرش های خطرناک ما که به روحیه ی یاس دامن می زند نگرش «همه» یا «هیچ» است. یا به اصطلاح نگرش سفید یا سیاه دیدن. در این تفکر ملاحظات بینابینی کمتر در نظر گرفته می شود. شاید یکی از دلایلی که ما در حرکت های اجتماعی خود در طول تارخ همیشه دور زده ایم و مجبور بوده ایم از صفر شروع کنیم همین بوده است. خب وقتی در هنگام شکست تجربه های دیگران را نفی می کنیم، چاره ای جز اینکه از صفر شروع کنیم نداریم. چون قبلا تمام تجربه های نیم بند را منکر شده ایم. همین شروع دوباره از صفر، وقت و انرژی ما را هرز می دهد و روحیه مبارزاتی را در صورت افت و خیزها پایین می آورد. بر اساس همین نگرش (همه یا هیچ) این نتیجه کار است که برای ما اهمیت دارد نه پروسه ی آن! و این نتیجه باید همیشه خوش آیند ما باشد. در غیر اینصورت ما آنرا نفی می کنیم. یا به عبارتی دلسرد و ناامید می شویم. بعنوان مثال اعتراض های اخیر در ایران ب