بهتر است زاویه های دیگری را هم به موضوع باز کنیم. مثلا به این بپردازیم که اگر این اعتراضات نبود چه می شد؟ جواب را همه می دانیم. اولین نقشه ای را که این اعتراضات نقش بر آب کرد، تبلیغات آبکی نظام بود. همان تبلیغاتی که سی سال است جهانیان را به اشتباه انداخته است که این نظام مشروع است و مشروعیت خود را از رای مردم می گیرد. «ایرانی های خارج نشین» نتیجه این جعلیات را با پوست و گوشت و خون حس کرده اند. اما اکنون مردم ایران اوضاع را عوض کرده اند. برژینسکی می گوید «وقایع جاری در ایران نشان میدهد که مردم ایران برای خارج شدن از سلطۀ ارتجاع و پیوستن به جهان مدرن دارند جان خود را فدا میکنند.» و این خود دستاورد کوچکی نیست. یعنی به تنهایی این خود شیرین ترین ثمره ای است که می توان از آن الهام گرفت.
- محمدی گلپایگانی: مشارکت بی نظیر مردم در انتخابات سند افتخاری برای نظام است. (کیهان ـ فردای انتخابات)
- میر تاج الدینی: حضور پر شور مردم در انتخابات لبیک به رهبری است.
- آلیا: مردم با آفرینش حماسه ای نو، به رهبر معظم انقلاب لبیک گفتند.
اینها مشت نمونه ی خروار این تبلیغات است. همین دیروز ضرغامی مدیر صدا و سیما و به قول آقای کروبی رئیس «کیهان مصور» دوباره حرفهای صد من غار خود را تکرار کرد. اما آنچه که اوضاع را عوض کرده است اینکه دیگر مردم دنیا باور قدیمی را ندارند. آقای کدیور یکی از روحانیون سرشناس خود اعتراف کرده است که «حکومت الهی شکست خورده است.» هیچکدام از رهبران با اعتبار دنیا ـ تاکید می کنم با اعتبار دنیا ـ نه تنها این انتخابات را تا این ثانیه به رسمیت نشناخته و به احمدی نژاد تبریک نگفته اند، بلکه در فکر این هستند که سفیران خود را از ایران فرا خوانند و رژیم ایران را تحریم سیاسی بکنند. نماینده های احزاب مختلف در پارلمان نروژ برای اینکه در ایرانی های به قول خود «تحصیلکرده، تاثیر گذار و فعال» نفوذ کنند در محکوم کردن تقلب های صورت گرفته گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند. خب این دستاوردی است بس عظیم. تلویزیون آلمان یک برنامه ی کمدی از انتخابات ایران درست کرده است. و شخصیت هایی را که تا دو هفته پیش «چهره ای مقدس» و «هاله ای» داشته اند را مسخره می کند:
اما دستاورد بس مهمی دیگری هم در خارج از کشور رخ داده است. من تا این لحظه ایرانی ها را اینچنین یک صدا و یکپارچه ندیده بودم. امکان نداشت در اعتراضات اینچنینی جمع ایرانی ها به بیشتر از 50 نفر برسد. (تا آنجا که من یاد دارم. در بعضی از آنها به بیست نفر هم نمی رسید) اما الان در همین نروژ بیش از 500 نفر بدون آنکه از هم بترسند یا یکدیگر را به جاسوس بودن جمهوری اسلامی متهم کنند گرد هم می آیند. به قول آقای مخملباف «ما همدیگر را پیدا کرده ایم.» و این دستاورد بزرگی است.
اما فقط ایرانی ها نیستند که همدیگر را پیدا کرده اند. یک سمپاتی ای بزرگی بین شهروندهای کشور میزبان با ایرانی ها بوجود آمده است. آنها خودشان را در مبارزه ی ایرانی ها سهیم می بینند. و در صورت لزوم کمک می کنند. علاوه بر این بخشی از جوانان ایرانی الاصل در خارج از کشور به کشور خود و سرنوشت آن علاقه مند تر شده اند. ما به وضوح در این اعتراضات می بینیم که این جوانان هستند که سبقت را از سیاسیون نسل پیشین در این میدان ربوده اند. من خود با چند تن از این جوانان به صحبت و مصاحبه نشسته ام. آنها که طی این سالها به مسائل ایران به طور جدی نگاه نمی کردند اکنون تحولات ایران بطور دقیق زیر نظر گرفته و پی گیری می کنند. به فیلم زیر توجه کنید که چطور یک جوان ایرانی ـ هلندی در کنار دوستان غیر ایرانی خود دیگران را به همدردی وا می دارد.
ـ هنرمندان جهان به جنب و جوش آمده اند تا با ایرانی ها همدردی کنند. طی همین چند روز نگاه کنید ببینید چه خبر شده است. در هیچ برهه از تاریخ اینقدر ایران در تمرکز نگاه جهانی نبوده است. اینقدر برای ایران اهمیت نمی دادند. جوانان ایرانی با همان فیلم موبایل هایی که فرستادند موفق شدند با وجود حصارهایی که رژیم برای جوانان ایجاد کرده بود تا از و با جهان اطراف بی خبر و بی تماس باشند، بشکنند. به این کنسرت در هوای آزاد نگاه کنید که چطور از رنگ سبز و جمله های ایرانی استفاده شده و به نام « یکشنبه، یکشنبه خونین» نام گرفته است.
بنابر این این حرکت ها با وجودیکه هزینه ی زیادی برای ایرانی ها داشته است، فایده های بسیاری هم کرده است. ایرانی ها بیدار شده اند. ایرانی ها فهمیده اند که حق شان بیش از آنچیزی است که نظام ولایت فقیه به آنها می دهند. بنابر این این را نباید دستاوردی کوچک بشمار آورد. بقول نروژی ها: Stå på og ikke gi opp
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر