تا به کی ؟


تا به کی با شب تاریک هم آغوش شدن؟
تابه کی در شبح روز فراموش شدن ؟

تا به کی دیده به فردای «چه باشد» دوختن ؟
تا به کی در دی و امروز چو مغشوش شدن ؟

تابه کی حسرت گرمای محبت خوردن ؟
تابه کی شعله نیافروخته خاموش شدن ؟

تا به کی حسرت گرمای محبت خوردن ؟
تا به کی چون می بی شور و ثمر نوش شدن ؟

تابه کی کنج خرابات به مستی بودن ؟
در دل دشت و دمن از پی خرگوش شدن ؟

تا به کی گول حماقت خوردن ، رنگ شدن ،
به نوای دهل از دور مدهوش شدن ؟

تا به کی تو سری و تهمت و تحقیر شدن ؟
یا که در زیر قدم های که مفروش شدن؟

تا به کی شاهد ظلمت شدن و دم نزدن
تابه کی ضد حقیقت همه سرپوش شدن ؟

تابه کی بهر شبانگاه ثنا ها گفتن ؟
تابه کی در خلإ صبح سیه پوش شدن ؟

تابه کی ناله و افغان و امان سر دادن ؟
تابه کی در بدری خانه ی بردوش شدن ؟

*
مهلتی نیست در این واپس عمرت مختار
تابه کی شب پر و در خلوت شب موش شدن ؟

یلدای 1364

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!