تجربیات معلم بودن در کشوری مثل نروژ

دیروز و دیشب حدود نیم متر برف بارید. در ایران که بودیم وقتی سایه ی برف را می دیدیم خوشحال می شدیم. چون همه جا تعطیل بود از جمله مدرسه ها. اما اینجا با باریدن برف تازه کار شروع می شود. باید برای بچه ها برنامه های «تور» زمستانی جور کرد. خب این برای معلم های نروژی عادی است ولی برای من زیاد هم جا افتاده نیست. مخصوصا که همه ی معلم ها در اینجا اسکی و اسکیت کردن بلدند. اما شخص بنده نه پدرم اسکی باز بود و نه مادرم اسکیت باز. بنابر این مجبورم بعضی چیزها را از اول شروع کنم.
امروز برنامه ی ما اسکیت بود. باید بچه ها را از مدرسه به پیست اسکیت می بردیم. من از قبل برای خودم یک کفش اسکیت مهیا کرده بودم. بچه های کلاس بسیار کنجکاو بودند که من چطور اسکیت می کنم. من به آنها گفته بودم که در ایران هرگز اسکیت روی یخ نکرده ام. اما یادم می آید که روزی روزگاری منهم اسکیت چرخ دار داشتم. سال هفتم یا ـ دوم راهنمایی ـ بودم که با هزار خواهش تمنا توانستم عمویم را راضی کنم که یک کفش اسکیت چرخ دار برایم بخرد. یادم هست که آن موقع آنرا 50 تومان از رشت خریده بودیم. سراز پا نمی شناختم. شبها آن را زیر بالشم می گذاشتم. اما آن موقع در «بخشی» که ما در آن زندگی می کردیم همچین عادی نبود که کسی در خیابانها از کفش اسکیت استفاده کند. استفاده ما باعث خنده و مسخره کردن هم مدرسه ای های بزرگتر می شد. بنابر این برای اینکه آنرا تمرین کنم مجبور بودم که شبها در خیابانهای خلوت از آن استفاده کنم.
هرگز حدس نمی زدم که آن تمرین ها امروز به کارم بیاید.
وقتی که کفش اسکیت را به پایم کردم، بچه ها ی کلاس ـ چهارم ـ دور و برم را گرفتند. بعضی از آنها کمکم می کردند که بتوانم بالانس خود را از دست ندهم. زیاد هم بد نبود. شروع کردیم به اسکیت کردن. بازی کردن. برای من فرصتی بود برای سفر به دوران بچگی... دورانی که هرگز با چنین سرگرمی هایی سپری نشد.
من همه ی این بچه ها را می شناسم. بعضی از آنها شاید در درس من ـ کامپیوتر ـ زیاد زرنگ نباشند اما در اسکیت کردن بسیار مهارت داشتند. همه شاد و سرحال بودند. با خود فکر کردم که ای کاش بچه می شدم و بچگی را در اینجا در این کشور و در این مدرسه ها تجربه می کردم.

نظرات

  1. سلام
    چند پست از مطالب شما را خواندم
    شما را در وبلاگ برو بچه هاي كتابخانه قائميه به ادرس:
    http://library52.blogspot.com
    لينك ميكنم
    همچنين چون معلم هستيد به خواندن مطالب وبلاگ يكي از دوستان وبلاگ نويس معلمم.:
    http://www.radiomoallem2.blogfa.com/
    موفق باشيد

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!