« ... امروز 24 اکتبر به عنوان روز سازمان ملل تعیین شده است. درست بعد از پایان جنگ جهانی دوم، قدرت های بزرگ دنیا برای پیشگیری از جنگ های خونین تر، «جامعه ملل» را به «سازمان ملل متحد» تبدیل کردند. در ابتدا 51 کشور عضو داشت ولی اکنون اعضای آن به 193 کشور رسیده است. ما به عنوان کمیته ی روز سازمان ملل این روز را گرامی می داریم ....»
و بدین ترتیب برنامه ی خود را در مدرسه با مراسم و برنامه های ویژه ای شروع کردیم. تشکیل صندوق کمک برای ارسال به بچه های فقیر دنیا از طریق شرکت در یک «مسابقه ی دو و میدانی» یکی از آنها بود. شاگردان مدرسه هر کدام با خود 20 کرون آورده بودند تا با شرکت در این مسابقه به این آکشون بپیوندند. من به عنوان یکی از معلمان عضو «کمیته ی روز سازمان ملل» یک برنامه خطابه یا کنفرانس را آماده کرده بودم. وقت زیادی را برای ساختن این برنامه که در فرمت Power Point بود، صرف کرده بودم. تنظیم فیلم ها و عکس ها و موسیقی مناسب برای هر کدام از فِرم ها کلی وقت مرا گرفته بود. ولی در نهایت توانسته بود مخاطبان مرا راضی نگه دارد. مخاطبان من بچه های کلاس های پنجم، ششم و هفتم بودند. بنابر این باید در حدی این برنامه تهیه می شد که قابل فهم برای هر یک از این گروه سنی باشد. من در آغاز اشاره ای داشتم به فرق میان «مسافرت» و «مهاجرت» و « پناهندگی». و بالاخره قادر شدم آنها را با خود همراه کنم تا بخشی از واقعیت های تلخی که پشت این محرومیت ها نهفته است را درک کنند.
برای آنها شرح دادم که:
«وقتی می خواهید مسافرت بروید، پشت کامپیوتر می نشینید، بلیط پرواز می خرید، هتل تان را در یکی از بهترین مکان ها انتخاب می کنید، بعد دو هفته در آرامترین نقطه به استراحت می پردازید... ولی پناهندگی چنین نیست. شما وقت اینرا هم ندارید که لباسهایتان را جمع کنید. مجبور به ترک خانه ی خود هستید. و بدتر از همه نمی دانید چه آینده ای در انتظار شماست.»
در این قسمت عکس ها و فیلم هایی از پناهندگان که مجبور بودند به خاطر شرایط جنگی خانه و کاشانه ی خود را ترک کرده، کمک زیادی کرد تا شاگردان بفهمند که چرا در دنیا پناهنده داریم. یکی از معلمان به من گفت که یکی از شاگردان تازه فهمیده که چرا این همه خارجی برای پناهندگی به نروژ می آیند. این قسمت برنامه توجه ی خیلی از شاگردان را جلب کرد. من اشک را در چشمان بعضی از آنها دیدم.
همچنین اشاره به وظایف سازمان ملل و سازمانهای مربوطه و ارائه آمار و ارقام پناهندگان جهان که بیش از نیمی شان کودک هستند، نیز بخشی از برنامه بود. همچنین اشاره داشتم که علت پناهندگی همیشه به جنگ و بی خانمانی بر نمی گردد. گفتم در بعضی از کشورها ابراز عقیده و سخن آزاد نیست. و به خاطر نبود آزادی هستند خبرنگاران، نویسندگان و فعالین سیاسی که تحت تعقیب و فشار دولت های خودشان قرار می گیرند و مجبورند آنجا را ترک کنند. به اینها، پناهندگان سیاسی گفته می شود.
بچه های نروژی آهنگ «آی منیم جوجه لریم» را می خوانند
در قسمت دوم برنامه ی من، که برای رده های کلاس چهارم و سوم تهیه کرده بودم، باز اشاره ای داشتم به روز سازمان ملل. و قرار بر این شد که چه ها یک «ترانه ی غیر نروژی» یاد بگیرند. در این قسمت آهنگ «آی منیم جوجه لریم» که یکی از ترانه های کودکان آذربایجانی ست انتخاب کردم. به آنها گفتم. فرض کنید سوار یک سفینه فضایی شده ایم و دور دنیا را می گردیم. ناگهان سوخت مان تمام می شود، و مجبوریم که در یک سرزمینی فرود آییم. طبیعتا ما زبان آنها را نمی دانیم. ولی اگر یک ترانه از آنها را یاد گرفته و بخوانیم، شاید بتوانیم دوستان زیادی پیدا کنیم. بدین ترتیب شروع کردیم به یاد گرفتن آهنگی جدید....
حالا بچه ها می فهمیدند که یاد گرفتن یک زبان جدید چقدر چالش برانگیز است. و شاید سمپاتی بیشتری با کودکانی که جدیدا وارد نروژ و مدرسه شده اند، می کردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر