پست‌ها

نمایش پست‌ها از مارس, ۲۰۰۸

آیا دروغ سیزده همون دروغ اول آوریله؟!

تصویر
شاید براتون جالب باشه که بدونید فرنگی یا سیزده بدر ندارن ولی دروغ سیزده چرا! و در نروژ به اون می گن: første aprilsnarr.(دروغ اول آوریل) یعنی تو این روز «دروغ» گفتن، دیگرون رو گول زدن و به عبارت صحیح تر دس انداختن مرسوم و مجازه. خود من بیشتر از این زاویه کنجکاو شدم که بدونم آیا ارتباطی بین این دو وجود داره یا نه! مخصوصا اینکه بنظر عدد «سیزده» با مسماتر از عدد «اول» ـه! هنوز روی تاریخچه ی این روز بحث فراوونی یه. تو انگلیس به این روز «روز احمق ها»april fool’s day می گن. و همه مجازن تا دوستا و آشنایان رو دس بندازن. ولی فرانسه یکی از کشورایی بوده که دروغ اول آوریل رو به صورت یه سنت رواج داد. در قرن پونزدهم میلادی مرسوم بود تا فرانسوی ها به وسیله ی «ماهی آوریل»donner le poisson avril یکدیگر رو دس می نداختن. به این ترتیب که بطور یواشکی با چسبوندن یه «ماهی کاغذی» بر پشت کسایی که به اصطلاح «سوژه» بودن این کار رو انجام می دادن. بد نیست بدونید که فرانسه اولین کشور اروپایی بود که آغاز سال میلادی خودش رو از اواخر مارس (مطابق با تقویم قدیمی خود که تقریبا همون اول تا چهارم فروردین ما می شه)

?Bu nə təhər bahar dır

تصویر
Gəlir bahar Bahar genədə Bunu ürəyim yox, gözlərim deyir Bəs görəsən genədə bahar adına şer qoşan olacaq mı? Görəsən genədə baharda Oğlanlar qızlara çiçək verəcəklər mi? Görəsən bülbülün bahara qovuşmasını Darğan* səhifəsindən sonra oxuya biləcəyəm mı? Söndür! Kəs radionun səsin! Savaş marşı qulaqlarımı bizləyir Yəqin güllərin bugünki bağçaya şikayətləri bundan imiş Yəqin anamda elə bu bəhanə ilə yemək süfrəsini eyvanda döşəmədi! Atamda elə bu bəhanə ilə Şüşəsi çartlaq gözlüyünü gözünə taxmadı Ah nə soyuqdur! Bu nə təhr bahardır? Ağacdaki quşlar sanki donub Və qarmonun səsi açıq havada çıxmayır elə bil Qonşu qızı gülüş salxımlarını pencərədən qopub deyəsən Və çiçək küsüb Bənövşələr yetim qalıb Və dəniz, günəşi gülərkən özündə əks etməyir Ah gör nə soyuqdur Bu nə təhər bahardır Doğma yurdu -Bahar 1985 گلیر باهار باهار گئنه ده بونو اوره ییم یوخ، گؤزلریم دئییر بس گؤره سن گئنه ده باهار آدینا شعر قوشان اولاجاق می؟ گؤره سن گئنه ده باهاردا اوغلانلار قیزلارا چیچک وئره جک لرمی؟ گؤره سن بولبولون

آیا دوست دارید در فیلم بازی کنید؟

تصویر
«آیا دوست دارید در فیلم بازی کنید» عنوان یکی از آگهی هایی بود که یکی دو هفته ی پیش من در یکی از روزنامه ها دیدم و نظر مرا جلب می کرد. اما آنچه که جالب تر بود اینکه «شرکت اسپیندفیلم Spindfilm » یعنی همان شرکت آگهی کننده برای فیلم سینمایی خود که «تصادف Ulykken» نام دارد، دنبال هنرپیشه ی می گردد که «کرد زبان» باشد. اجازه دهید بقیه را از خود آگهی دنبال کنیم: در عکس وسط در حالیکه «هنرپیشه ی مجهول» زیر علامت سوال قرار داده شده، کنارش عکس هایی از هنرپیشه های اصلی فیلم مثل Rune Temte و کارگردان Marcelino M. Valiente دیده می شود. برای اطلاع خواننده در باره ی داستان این فیلم چنین نوشته شده است: «تصادف» داستانی است در باره ی یوناس که صاحب یک بنگاه اتومبیل بوده وکار و باری به هم زده است. او همچنین صاحب یک خانواده ی خوبی است ... اما یک روز حادثه ای زندگی او را تحت الشعاع قرار داده و باعث از دست رفتن دارایی های او می شود... در زیر آگهی در مورد یکی از رول هایی که هنوز هنرپیشه هایش معلوم نیست، آمده: « باران مردی است بین 35 تا 50 ساله. او یکی از اکراد ـ ایران، ترکیه یا عراق ـ می باشد که در نروژ زندگی

نماهایی از بهار زمستانی نروژ!

تصویر

سفره هفت سین در کاخ سفید!

تصویر
خبر « سفره هفت سین در کاخ سفید» جالب بود. در زیر بخوانید: http://www.whitehouse.gov/news/releases/2008/03/images/20080319-11_p031908cg-0017-515h.html

اعجاز یک آهنگ ترکی!

بعضا یک آهنگ یا ترانه می تواند برای تو دنیایی از مطالب را بازگوکند. می تواند تو را به دنیایی از خاطرات ببرد. بعضا ممکن است تو اصلا زبان متن ترانه را نفهمی یا اصلا به متن دقت نکنی و در واقع نه کلمات، بلکه موسیقی ی آن ترانه است که بیشتر تو را با خود می برد. بعضی از آهنگ های فولکولوریک آذربایجانی (آذربایجان خالق ماهنی لاری) چنین اعجازی دارد. «کوچه لره سو سپمیشم» یکی از آن ترانه هاست که غیر ممکن است کسی بدان گوش سپارد و تعملی در این نکند که این ترانه چه می خواهد بگوید! کوچه لره سو سپمیشم یکی از آنهایی است که تقریبا هر آذربایجانی ای آنرا می شناسد و غیر ممکن است که وقتی این ترانه اجرا می شود آنرا زمزمه نکند. این ترانه به حدی دلنشین است که بسیاری از غیر ترکها هم آن را می شناسند. «کوچه لره سو سپمیشم» با کلماتی ساده از جدایی و انتظار می گوید. اما ترانه بیشتر از آنچه که در متن است با تو حرف می زند: کوچه لره سو سپمیشم یار گلنده توز اولماسین... اشاره به زمانی دارد که «عاشق» کوچه ها را «آب پاشیده» تا هنگام برگشت «معشوق» گرد و خاک هوا نشود. (در گذشته ها وقتی مهمان می آمد حیاط و کوچه ها را آب می پاش

تعطیلات نوروزی و تعطیلات Påske

تصویر
امسال تعطیلات عید نوروز در نروژ همزمان بود با «عید پاک» یا «پوسکه Påske»! یک فرصت استثنایی برای آن دسته از «ایرانیان غربتی» که سالها مشغله های کاری مانع از این می شد تا آئین های نوروزی را مطابق دلخواه و با خیال راحت و آسوده انجام دهند. عید و پوسکه نزدیکی هایی از لحاظ تقویمی دارند (پوسکه از 22 مارس تا 25 آوریل متغیر است). ولی جالب است بدانید که سمبل «پوسکه (عید پاک)» تخم مرغ و جوجه است. در اینجا برای استقبال از پوسکه همه چیز را با «جوجه و تخم مرغ های زرد» تزئین می کنند. این در حالی است که در سفره هفت سین نیز ما از تخم مرغ های رنگی استفاده می شود و مراسم «تخم مرغ جنگ» هم یکی از آئین های نوروزی محسوب می شود. فرهنگ کلبه روی Hyttetur هر ساله نروژی ها در ایام پوسکه ـ که حدود 10 روز می باشد ـ برای استفاده از آخرین روزهای زمستانی به کوهستانها و مناطق سردسیر می روند تا اوقات بیشتری را در کنار هم و خانواده در کلبه هایی که «هوتته Hytte» نامیده می شود، بگذرانند. یکی از فرهنگ های جالب نروژی ها مسافرت به این «هوتته ها» یا بقول خودشان Hyttetur است. این هوتته ها را می توان مثل کلبه های چوبی یا خانه ه

آتیل ماتیل چرشنبه ـ بختیم آچیل چرشنبه

تصویر
اوشاق ایکن ایلین آخیر چرشنبه سینی ـ آتیل ماتیل چرشنبه یا گول گولی چرشنبه ـ بیزیم ایچون باشقا بیر آنلامی وار ایدی. نووروز عطیرینی بیز آتیل ماتیل چرشنبه ده ن دویاردیق. آنام بو گونه چوخ ده یر وئریب طنطنه لی کئچیرمه سینی ایسته ردی. او همده یاخشی باشاریردی کی بیزیم چوخ اوشاقلی عائیله میزده نئجه هر شئیی یئر به یئر ائله سین. بیز اوشاقلار گره ک تر تمیز گزه یدیک او گون. همده اجازه یوخ ایدی پیس دانیشاق. آنام دئیردی که «بوگون پیس دانیشمایین کی باشیمیزا گلر.» او گون آنانین باشی چوخ شلوغ ایدی. باجی قارداشلار بیلیردیک کی آخشاما شاهانه یئمک اولاجاقدیر: «کیشمیش له قیسی پیلووتویوق»، «سبزی کوکوسو» و قیزارتمیش خزرین «آغ بالیغی»! دئمک اولار کی آنام هر ایل چرشنبه گونو ائله بو خؤره ک لری رسم اولاراق پیشیره ردی. و بیز ده چوخ سئوه ردیک بو رسمی! آخشاما یاخین هامی باجی قارداشلارته زه پالتارلارین گئیردی. من و کیچیک قارداشیمدان سونرا! بیز ان ته زه پالتارلاریمیزی قویاردیق بایرام گون ایچون. ایسته میردیک بیری بایرام اولمامیش دان بیزی ته زه پالتارلارلا گؤرسون. آنام بونو بیله رک اؤزه ل اولاراق بیزایکی قارداش ایچون «ته
تصویر

سرخی ات را بر ما بنما!

تصویر
یکی از رفتارهای عجیب ایرانی ها همین پاس داشتن چهارشنبه سوری است! دستگاه با گذشت سی سال قادر نشده این آئین را از مردم بگیرد. جالب این است که با 70 در صد جمعیت جوان متولد بعد از انقلاب، نباید چنین آئین هایی که چیزی غیر از «قرائت رسمی و حاکم» در جامعه است، رواج پیدا کند. در حالیکه چنین نیست. هر ساله در عصر سه شنبه ها جوانها پرشور تر از گذشته آتشی بر پا کرده و از روی آن می پرند. شاید بسیاری از آنها هنوز نمی دانند چرا؟ ولی چیزی که مسلم است اینکه روز چهارشنبه سوری تبدیل شده است به روز اعتراض جوانها علیه محدودیت ها. بد نیست امسال در حالیکه جوانها به آتش پناه می برند و می گویند «زردی من از تو ـ سرخی تو از من»، کمی هم به خود نگاه کنند و از خود بپرسند: «پس کو سرخی تو؟» چهارشنبه سوری در خارج از ایران در خارج از ایران نیز بسیاری از خانواده های ایرانی با شور و شوق خاصی این آئین را در کنار «نوروز» بر پا می دارند. امروزه این آئین به بخشی از فعالیت های «هویت طلبانه» ایرانیان بدل شده است. گر چه نامناسب بودن تعطیلات رسمی خارج از ایران و نوروزهمواره مشکلاتی برای دید و باز دیدها بوجود می آورد ولی با این

وبلاگ نویسی برای گربه ها و آقای ابراهیم نبوی!

تصویر
راستش تصمیم گرفته ام از این به بعد کمتر به نقد کسی یا جریانی بپردازم. چرا که جز دلخوری و دشمنی چیز دیگری نصیب ما نمی شود. از طرفی هم می بینم که بعضی ها اصلا توی باغ نیستند. دوزاری شان کج است. خب با نقد و پند هم که دوزاری راست نمی شود! مثلا یکی از اینها آقای ابراهیم نبوی همان طنز نویس مشهور است. ایشان واقعا آدم پرکاری است. از سال 76 تا کنون ظرف این ده سال پر فراز و نشیب «اصلاح طلبان »، ایشان واقعا پرکار بوده است. حتی موقعی که به خارج تشریف فرما شدند، تلاش ایشان برای نوشتن و «خلق کردن» واقعا بی مثال بوده است. بنده زمانی که فکر می کردم باید به نوشته های ایشان خندید، واقعا مطالب او را دنبال می کردم و حتی بعضا به نقد ایشان نیز اقدام کرده ام. اما این همیشه پرتلاش بودن هم زیاد برای انسان خوب نیست. چرا که «دوزاری کج» فقط با تلاش راست نمی شود. یا لااقل در مورد ایشان که چنین بوده است. خود آقای ناصر زرافشان در مصاحبه با نبوی گفته بود که «این جا ـ یعنی خارج ـ یک جوری آدم بتدریج دچار توهم می‌شود.» شاید اصلا به خاطر پرتلاشی و پرکاری، نبوی وقت نکرده است که سرکی هم به بیرون از پنجره ی اتاقش بکشد و یا

مسافر فراموش شده...

تصویر
اندیشیدن ... اندیشیدن به اندیشه هایی که از اندیشه کردنشان اندیشناکی، به اندیشه ات وا می دارد. وقتی از ایستگاه این اندیشه ها سوار بر اتوبوس قشنگ زمان می شوی، لودرها را می بینی که پشت سرت در جاده می آیند. جاده هاییکه تو هرگز به ناهموار بودنشان اندیشه نکرده بودی. ناگهان می اندیشی که شاید در ایستگاه قبلی قبل از سوار شدن، چیزی جا مانده باشد! آلبومی، ترانه ای، نامه ای... چیزی که تو را به آن ناهمواری ها متصل می کند. نگران می شوی. آیا کسی  در ایستگاه بعدی منتظر توست؟ آیا در اینجا اصلا کسی در انتظار کسی می ماند؟ ـ نگه دار آقای راننده! می خوام پیاده شم! و راننده زبان تو را نمی فهمد. نگاهی به مسافران اتوبوس می اندازی که شاید کمک بگیری. مسافرانی که همشکل و همرنگت هستند، اما با تو هم نسب نیستند. مسافرانی که فقط چشم به فراسو دوخته اند و آسفالت های تازه را می بویند. بدون آنکه نگاهی به عقب بیاندازند. اما تو نگرانی. می اندیشی و می اندیشی به آن خاطره ها، به آن ناهمواری ها (که روزی تسلای ناهمواری های درونت بود) و امروز!!! نه شوخی نداریم، هر چه هست فرداست. و سهم ما از دیروز همان کن

گزارش تلویزیون کانال دو در باره ی انتخابات ایران

تصویر
گزارش انتخابات

تناسب انتخابات و اعتبار ایرانیان!

تصویر
حکومت ایران اعتبار مردم ایران را در جهان ضایع کرده و می کند، و لی مردم با شرکت در انتخاباتی بی ثمر اعتبار حکومت را بالا می برند. من تا حالا ندیده ام که کسی به همین سادگی سرش کلاه برود و ضرر کند و باز این بازی را ادامه دهد! اگر ملت ایران می خواهد که اعتبار جهانی او باز گردد، باید از حکومت خود تعیین کرده ی خود سلب اعتبار کند . اجازه دهید در تعریف «اعتبار» خیلی خودمانی به این بسنده کنیم که: «اعتبار هم چیز خوبی است!» اینرا همه می دانند و همه هم می گویند. وقتی صحبت از اعتبار می شود خواه ناخواه ویژگی هایی در نظر می آید که بدون آن غیر ممکن است فردی یا چیزی دارای اعتبار باشد. یکی از مهمترین این ویژگی ها «موقعیت اقتصادی» است. همیشه همه برای فردی که دارای شغل و درآمد خوبی است اعتبار و احترام قائلند. اولین سوال از خواستگاران دختر در ایران این است که «طرف شغلش چیست!» «تحصیل» هم نوعی اعتبار است. آقایان دکتر، مهندس و سایر تحصیل کرده ها در همه جای جهان از مقام و ارجعیت ويژه ای برخوردارند. «دانستن زبان» هم نوعی اعتبار است. وقتی شما در یک کشور دور افتاده ای، فردی را می بینید که به زبان انگلیسی مسلط است

You tubeیکی از «عجایب هشتگانه» ی جهان امروز!

در یکی از «آگهی های بازرگانی» که به سفارش یکی از غول های سرمایه کشور نروژ یعنی موسسه مخابرات این کشور Telenor ساخته شده، بچه مدرسه ای مشاهده می شود که انشایی را در کلاس قرائت می کند. موضوع انشاء این کودک «آینده» است و او از مشخصات «تلفن موبایل» صحبت می کند که برای بقیه عجیب و حتی خنده دار می آید. از آنجایی که فضای مدرسه و ترتیب لباس پوشیدن محصل ها و مدیرو بقیه افراد در این آگهی از زمانی حکایت می کند ـ حدود 50 یا 60 سال پیش ـ که وجود چنین چیزی از محالات بوده، در نتیجه تردید همگان برانگیخته می شود که شاید این بچه دیوانه شده است! در حالیکه صدای گوینده یعنی محصل انشا خوان در سرتاسراین کلیپ به گوش می رسد که: «ما با دستگاههای کوچک تلفن قادر خواهیم بود خبرها را در مونیتور کوچکش مشاهده کنیم و و یا حتی مسابقات فوتبال را بطور مستقیم با آن تماشا کنیم و ... »، صحنه های فیلم عوض می شود و انشاء بعد از کلاس، نزد مدیر مدرسه و سپس پدر و مادر و در آخر روانشناس خوانده می شود... و گریه مادر که نشان از درماندگی او دردیوانگی فرزند دلبند خود است! منظور از این آگهی این است که نشان دهد چطور چنین چیزی بالاخره
تصویر

دین گریزی ایرانیان مهاجر و قانون جدید اعدام

تصویر
بر اساس گزارش منتشره ی اداره مرکزی آمار نروژ: نیمی از ایرانیهای مهاجر دینی که با آن بزرگ شده اند را ترک گفته اند. از هر ده مهاجر ایرانی چهار نفر عقیده دارد که مذهب هیچ اهمیتی در زندگی روزانه شان ندارد. در یک نظرسنجی اجتماعی در سطح اروپا (ESS ) که در سال 2006 انجام گرفت کشور نروژ هم در آن شرکت داشت. در یکی از پرسش ها آمده بود که اگر قرار باشد میزان وابستگی شما به مذهبتان را از 0 تا 10 در جایی قرار دهیم که 0 به معنای عدم وابسته بودن شما، و 10 به معنای وابستگی شدید شما به مذهب باشد، شما خود را در کجا قرار می دهید؟ نتیجه ی میانگین جواب کشورهای زیر از این قرار است: نروژی ها 3,8 ( که به عنوان یکی از سکولارترین کشورهای اروپایی شناخته شد سوئدی ها 3,6 دانمارکی ها 4,3 و قبرسی ها و لهستانی ها میزان وابستگی شان به دین 7,0 و 6,6 بوده است که می توان گفت جزء مذهبی ترین ملت ها هستند. (میانگین جواب ایرانی ـ نروژی ها به این پرسش 4,0 بوده است ) دولت ایران با پیشنهاد ماده ای در تکمیل لایحه ی قانون مجازات اسلامی و فرستادن آن به مجلس، قصد دارد قانونی را به تصویب برساند که در آن دست قضات در اعدام