شاید امروز هم یکی از آن روزها و از آن لبخندها بود. روز اول هفته... وقتی بر سر کار حاضر شدم، شکلات آدم نمایی را روی میزم دیدم. و کاغذی را در کنار آن که بر رویش چیزی نوشته بود. این:
« روز خوبی داشته باشی! Ha en fin dag»
نفهمیدم که از که بود. وقتی پرسیدم کسی هم نمی دانست. مهم نبود. مهم این بود که این شکلات به این کوچکی و جمله ی به این کوتاهی باعث می شد من روزم را خوب شروع کنم. مهم این بود که با همین چیزهای ساده و کوچک، سیگنال های مثبتی در شریانهای وجودم احساس می کردم. مهم این بود که من این لبخند ها را دریافتم و به دیگران، به همکاران، به شاگردانم باز پس دادم. و الان آنرا دارم به شما تحویل می دهم.
مهم این است که زندگی جریان دارد. با یک شکلات و یک جمله ی مثبت. به این سادگی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر