این امریکایی ها عجب ملتی هستند. با 500 سال تاریخ عجب کارهای تاریخی می کنند. همینش مرا متحیرمی سازد. به قول بسیاری از تحلیل گران امریکا سرزمینی است که خیلی از غیرممکن ها ممکن می شود. بگذارید قضیه را از یک زاویه ی خیلی ساده، اما پیچیده نگاه کنیم: اولین نکته ی مهم در انتخابات امریکا پذیرش رهبری سیاهپوست است. یعنی اینکه مسئله نژاد و رنگ را این ملت با این انتخاب حل کرد. سیاهپوستی که 50 سال پیش اجازه نشستن در صندلی اتوبوس را نداشت و اگر سفید پوستی می آمد «باید» جایش را به او می داد، امروز روی صندلی ریاست جمهوری یکی از مهم ترین کشورهای جهان تکیه زده است. به این می گویند تحول. بعضی ها می گویند انقلاب!
برای ما ملت هایی که هنوز تجریه دمکراسی نداریم، این مهمترین درس است. همیشه خیلی ها هستند که هنوز هم با برداشت های کلیشه ای دمکراسی را تعریف می کنند. باید بگویم که بهترین پیش شرط برای دمکراسی همین تحمل است.toleranse درسی که باید یاد گرفت.
50 سال پیش وقتی مارتین لوتر کینگ در باره رؤیای خود حرف می زد have a dream همانقدر غریب به نظر می آمد که امروز ما در مورد پا گرفتن دمکراسی در ایران رؤیایی داریم. ولی دوستان همه ی ما هم این رؤیای قشنگ را در سر می پرورانیم :
برای ما ملت هایی که هنوز تجریه دمکراسی نداریم، این مهمترین درس است. همیشه خیلی ها هستند که هنوز هم با برداشت های کلیشه ای دمکراسی را تعریف می کنند. باید بگویم که بهترین پیش شرط برای دمکراسی همین تحمل است.toleranse درسی که باید یاد گرفت.
50 سال پیش وقتی مارتین لوتر کینگ در باره رؤیای خود حرف می زد have a dream همانقدر غریب به نظر می آمد که امروز ما در مورد پا گرفتن دمکراسی در ایران رؤیایی داریم. ولی دوستان همه ی ما هم این رؤیای قشنگ را در سر می پرورانیم :
I have a dream that my four little children will one day live in a nation where they will not be judged by the color of their skin but by the content of their character.
حالا به این گزارش از صدای امریکا هم که به زبان فارسی است نگاه کنید:
حالا به این گزارش از صدای امریکا هم که به زبان فارسی است نگاه کنید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر