روزی من در یکی از مقالاتم نوشتم که ازاین پس فقط جمهوری اسلامی نیست که باید جوابگوی سیاست های اشتباه خود باشد، اپوزیسیون هم به سهم خود باید جوابگو باشد. اجازه دهید امروز هم اعلام کنم که این فقط جمهوری اسلامی نیست که با سیاست های ورشکسته ی خود به بن بست رسیده است، اپوریسیون ایرانی هم به همین درد مبتلا شده است. انگار سرتوشت اپوزیسیون و جمهوری اسلامی به هم گره خورده است. چرا که با هر بحرانی که رژیم را فرا می گیرد، اپوزیسیون هم بی نصیب از آن نمی ماند.
یکی از بحران های کنونی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات پیش روست. بحرانی که اپوزیسیون را با چالش مواجه کرده است. این بخش از اپوزیسیون ناتوان از پیگیری یک سیاست مستقل، چشم به حوادث آینده دوخته و به پیروی از پوپولیسم ناب به دنبال حوادث روان شده است. گاهی برای گول زدن خود و دیگران و با حقانیت طلبی برای انتخاباتی نمایشی، وجود هیولایی به نام «احمدی نژاد» را پیراهن عثمان کرده تا شرکت خود در این «جو گرفتگی» را تفسیر کند. و این چنین است که با توسل به جادو و آسمان و ریسمان کردن، هر روز بیشتر در سردرگمی خود غرق می شود.
مثلا علی کشتگر می نویسد: «آیا ایران در انتظار دوم خرداد دیگری است؟» که گویا ترس آقای خامنه ای از وقوع دوم خردادی دیگر را برای ما یاد آورمی شود. حال آنکه به نظر می آید خود آقای کشتگر بیشتر از رهبر در هراس افتاده است که مبادا چنین موجی در رسد و خیل عظیم آقایانی که نه فرمان شرکت در انتخابات را داده اند و نه فرمان تحریم از غافله عقب بمانند. (نگاه کنید به مقاله علی کشتگردر اخبار روز)
راه توده که گویا دنبال شریک جرم می گردد تا در این «دنباله روی» تنها نباشد به سازمان فدائیان اکثریت خارج از کشور نهیب می زند که «اگر فداییان خلق اکثریت خواهان تحریم انتخابات هستند به صراحت اعلام کنند، اگر هم نیستند روشن کنند که به چه کسی می خواهند رای دهند و اگر رای آنان به میرحسین موسوی است پس چرا اعلامیه هواداران سازمان در داخل کشور را تکذیب می کنند» (راه توده ـ شماره 225 ـ 1.06.09)
شورای مرکزی جبهه ی ملی به جای اینکه جواب دهد فقط سوال می کند که آیا در چنین وضعی می توانیم در انتخابات شرکت کنیم؟ و سپس با « وضع خجلت آوری» با مردم چنین سخن می گوید که «اگر این نامزدها را شما انتخاب کرده اید به هر کدام می توانید رای بدهید و اگر انتخاب شما نیست خود به رهنمائی خرد باید نیک بیندیشید و با عبرت گرفتن از گذشته ها به هرچه مصلحت میدانید عمل نمائید.» (بیانیه شورای مرکزی جبهه ملی)
حتی اتحاد جمهوری خواهان ایران نیز با وجودیکه دارای برنامه و طرح کلی برای انتخابات می باشد قادر نبوده است که بطور قطعی تکلیف مردم را روشن سازد که در این انتخابات شرکت کنند یا نه. این تشکیلات با یک سری درخواست های کلی، شرکت این اقشار در انتخابات را منوط به «نحوه پاسخ گویی نامزدها به مطالبات» می داند. (بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران). در این میان «سلطنت طلب ها» هستند که موضع آبرومندانه تری را اتخاذ کرده اند. بهتر است بگویم موضع مستقل تری. آنها انتخابات جمهوری اسلامی را فرسخ ها دور تر از مواضعی که آنرا قبلا تعریف کرده اند دانسته در نتیجه شرکت در آن را بیفایده میشمارند.
یکی از بحران های کنونی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات پیش روست. بحرانی که اپوزیسیون را با چالش مواجه کرده است. این بخش از اپوزیسیون ناتوان از پیگیری یک سیاست مستقل، چشم به حوادث آینده دوخته و به پیروی از پوپولیسم ناب به دنبال حوادث روان شده است. گاهی برای گول زدن خود و دیگران و با حقانیت طلبی برای انتخاباتی نمایشی، وجود هیولایی به نام «احمدی نژاد» را پیراهن عثمان کرده تا شرکت خود در این «جو گرفتگی» را تفسیر کند. و این چنین است که با توسل به جادو و آسمان و ریسمان کردن، هر روز بیشتر در سردرگمی خود غرق می شود.
مثلا علی کشتگر می نویسد: «آیا ایران در انتظار دوم خرداد دیگری است؟» که گویا ترس آقای خامنه ای از وقوع دوم خردادی دیگر را برای ما یاد آورمی شود. حال آنکه به نظر می آید خود آقای کشتگر بیشتر از رهبر در هراس افتاده است که مبادا چنین موجی در رسد و خیل عظیم آقایانی که نه فرمان شرکت در انتخابات را داده اند و نه فرمان تحریم از غافله عقب بمانند. (نگاه کنید به مقاله علی کشتگردر اخبار روز)
راه توده که گویا دنبال شریک جرم می گردد تا در این «دنباله روی» تنها نباشد به سازمان فدائیان اکثریت خارج از کشور نهیب می زند که «اگر فداییان خلق اکثریت خواهان تحریم انتخابات هستند به صراحت اعلام کنند، اگر هم نیستند روشن کنند که به چه کسی می خواهند رای دهند و اگر رای آنان به میرحسین موسوی است پس چرا اعلامیه هواداران سازمان در داخل کشور را تکذیب می کنند» (راه توده ـ شماره 225 ـ 1.06.09)
شورای مرکزی جبهه ی ملی به جای اینکه جواب دهد فقط سوال می کند که آیا در چنین وضعی می توانیم در انتخابات شرکت کنیم؟ و سپس با « وضع خجلت آوری» با مردم چنین سخن می گوید که «اگر این نامزدها را شما انتخاب کرده اید به هر کدام می توانید رای بدهید و اگر انتخاب شما نیست خود به رهنمائی خرد باید نیک بیندیشید و با عبرت گرفتن از گذشته ها به هرچه مصلحت میدانید عمل نمائید.» (بیانیه شورای مرکزی جبهه ملی)
حتی اتحاد جمهوری خواهان ایران نیز با وجودیکه دارای برنامه و طرح کلی برای انتخابات می باشد قادر نبوده است که بطور قطعی تکلیف مردم را روشن سازد که در این انتخابات شرکت کنند یا نه. این تشکیلات با یک سری درخواست های کلی، شرکت این اقشار در انتخابات را منوط به «نحوه پاسخ گویی نامزدها به مطالبات» می داند. (بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران). در این میان «سلطنت طلب ها» هستند که موضع آبرومندانه تری را اتخاذ کرده اند. بهتر است بگویم موضع مستقل تری. آنها انتخابات جمهوری اسلامی را فرسخ ها دور تر از مواضعی که آنرا قبلا تعریف کرده اند دانسته در نتیجه شرکت در آن را بیفایده میشمارند.
برنامه اپوزیسیون
وقتی می گوییم که اپوزیسیون باید مستقل باشد یعنی اینکه دارای برنامه ای مستقل و معین باشد. این برنامه می تواند کوتاه مدت (تاکتیکی ـ برنامه ی حداقل) و یا برنامه دراز مدت (استراتژیک ـ برنامه ی حداکثر) را شامل شود. در برنامه ی دراز مدت ساختار سیاسی آینده ایران در نظر گرفته می شود (مطلوب ها) و در برنامه کوتاه مدت چگونگی رسیدن به این استراتژیک (ممکن ها). اپوزیسیون هوشمند و فعال هر انتخابات و تحولاتی که در جمهوری اسلامی رخ می دهد را مورد بررسی قرار داده رابطه ی آنرا با برنامه ی خود مشخص می کند. مثلا در برنامه های حداقل باید اولویت هایی از قبیل: «حقوق بشر»، «آزادی احزاب»، « انتخابات آزاد»، «آزادی مطبوعات»، « آزادی زندانی سیاسی» و غیره تعریف شده باشد. و رابطه این اولویت ها مثلا با برنامه های هر یک از کاندیداهای فعلی مورد ارزیابی قرار گیرد. هر کدام از کاندیداهایی که در برنامه های خود اولویت های بالا را تعریف نکرده باشند، مسلما که نمی تواند به مطالبات روز افزون مردم پاسخ بگوید. پس لزوم شرکت در چنین انتخاباتی در چه است؟
عجیب است، با وجودیکه اصل انتخابات و نتیجه ی آن مخدوش و مشکوک می باشد، با وجودیکه اصل انتصاب همین چهار کاندیدا از طرف شورای نگهبان هم مورد سوال است، با وجودیکه همین اندک کاندیداهای ریاست جمهوری نیز چهره هایی شناخته شده و از سوابق طولانی و طلایی (!)در این نظام برخوردارند، چه جای سوالی باقی است که مردم را گوسفند وار به این میدان بفرستیم! یک اپوزیسیون که کارش توضیح ويژگی و یا برتری یکی یا دو تن از کاندیداها بر سایر کاندیداها نیست. اپوزیسیون باید رابطه ی برنامه های هر یک از کاندیداها را با برنامه های خود تشریح کند.
و اینچنین است که سردرگمی و بیماری «هذیان گویی های حکومت» به اپوزیسیون مخصوصا چپ سرایت کرده و عملا آنها را به دنباله رو دوباره «خط امام» و بدست گرفتن «شال و علم سبز» مجبور کرده است.
***
گویند در بغداد حاکم شرعی می زیسته که بسیار بر مردم ظلم روا می داشت. بر خمس و زکات مردم دخالت کرده و از آنان مالیات سنگین می ستاند. تا اینکه مردم از ظلم او به ستوه آمده، درخفا عریضه ای را به جانب خلیفه وقت در امپراتوری عثمانی نوشته و از آن مقام درخواست تعویض و تعیین حاکم جدیدی می نمایند.
این خبر به گوش حاکم شرع رسیده و در تدبیر می افتد تا از ارسال نامه ی مردم به خلیفه جلوگیری کند. یک روز او تمامی کسانی که را در تهیه و تنظیم عریضه دست داشته اند را برای گفتگوو آشتی به یک مهمانی مفصل نزد خود دعوت می کند. همگان از این دعوت حاکم شرع به حیرت افتاده و در تشویش می افتند که نکند خدعه ای در کار باشد. با آن حال به این دعوت لببیک گفته در مهمانی شیخ شرکت می کنند.
بعد از تناول شامی مفصل، شیخ مهمانان را به انبار خانه خود در زیر زمین می خواند. همگی چون به انبار داخل شوند 10 خمره ی سنگین را می ببنند که توجه آنان را جلب می کند. وقتی از شیخ محتوی خمره ها را پرسش می کنند، او می خندد. و سپس سر خمره ها را یک به یک در حضور مهمانان گشوده محتوی آنرا به آنها نشان می دهد. مهمانان از دیدن خمره های پر از سیم و زر و سکه دهانشان باز می ماند. شیخ سر 9 خمره را باز گشوده روی خمره آخر ـ دهم ـ تامل می کند. مهمانان سبب تامل را پرسان می شوند. شیخ ضمن گشودن خمره ی آخر و نشان دادن نیمه خالی آن از زر، سبب دعوت او از حاضران را چنین می گوید:
همانطور که می بینید مرا باری اندکی زر و سکه نیاز است تا آخرین خمره ی من نیز لبالب گردد. از آن پس دیگر مرا کاری به شما نیست و روزگار به کام شما باز خواهد گشت. پس عقل را رهنمای خود سازید و اندکی نیز تحمل کنید تا چنین شود. اگر حاکم شرع دیگری بر شما باز آید به فکر پر کردن خمره های خالی و پیمودن این راه رفته ی من از نو خواهد بود. بنابر این به صرف همگان است که مرا تحمل نمایید تا این اندک نیز پر شود. ..
حالا حکایت انتخابات ماست. با آمدن موسوی یا کروبی و غیره به جای احمدی نژاد فقط پروسه پر کردن خمره ها به تعویق خواهد افتاد و یک چند نفری طنز نویس و دلقک و غیره نیز بعنوان «خمره لیسان» در محضر شیخ های جدید به خدمت گرفته خواهند شد. وگر نه برای گروههای مدعی بسیار دشوار خواهد بود که ثابت کنند انتخابات تغییر دیگری در وضع مردم بوجود آورده یا خواهد آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر