خدایا مُردیم از خوشبختی و صفا!




از کتیبه ها و سنگ نوشته های پیشینیان، فقط بوی افتخار به مشام نمی رسد. گاهی چیزهایی بر روی کاغذ ـ منظورم سنگ ـ آمده است که بوی قورمه سبزی فسیل شده هم می دهد. مثلا دعایی منسوب به «کوروش کبیر» است که می گوید:
 «پاک یزدانا! مردم ما را از دروغ و نیرنگ محفوظ بدار!»
  آگاهان بر اساس شواهد معتقدند که از بس مردم ایران زمین آن زمان دروغگو بوده اند، کوروش کبیر دست به یقه ی این دعا شده است. و به نظرم آگاهان همچین پرت و پلا هم نمی گویند. مطمئنا «کوروش کبیر» برای چیزی که داشته دعا نکرده است. پادشاهی با این عظمت، حتما دعای خیرش برای نداشته هایش بوده است. همه ی ما هم چنین هستیم. مثل بنده هر شب قبل از خواب و بعد از مسواک، دست به آسمان لپ تاپ دراز کرده دعای «لواشک» که نمی خوانم. بلکه می گویم:

«اگر دستم رسد بر چرخ فیس بوک
بدو گویم که این چین است آن چروک ـ برای حفظ قافیه! ـ

 «یکی را می دهی صد لایک خوشگل ـ
 یکی بی یار چون من، only مشکل»

بگذریم.  بنا به مصلحت اگر به گفته ی آگاهان با دیده ی تردید نگاه می کنید، برگردیم به شواهد عصر حاضر! بی شک همه ی ما شاهد این صحنه بوده ایم که «محمد رضا شاه پهلوی» در جشن 2500 ساله ی سلطنت خود بر سر مزار همین کوروش کبیر رفت و چنین چیزی بر زبان آورد: «کوروش! آسوده بخواب که ما بیداریم.»
 گرچه آگاهان معتقدند که این نوعی «لالایی» بوده است، اما اکنون بعد از گذشت نزدیک 40 سال، می بینیم که آقای محمدرضا شاه هم دست به دعا کرده بوده است. و آگاهان باز معتقد ترند که چون ایشان می دانسته که ما از بیخ و بن خواب تشریف داشتیم.
***
اما چرا این موضوع را به وسط کشیدم؟ اینروزها این حقیر هر موقع فیس بوک را باز می کنم، دلم از یک طرف باز می شود، و از طرف دیگر بسته، یعنی منظورم این است که می گیرد. باز می شود چرا که می بینم همه ی ایرانی ها در «نت دعا» هایشان، از «مثبت بودن» و «مثبت فکر کردن»، از «عشق»، «پاکی»، «صداقت»، «وفاداری» و صمیمیت صحبت به میان می آورند. و گاهی با خود چنان خوشحال می شوم که به حسادت تبدیل می شود. با خود می گویم: «من اینجا با گربه ام در تنهایی محشور هستم، و مردم ماشالله از سر و کول خوشحالی و خوشبختی بالا می روند.» بعضا از حسادت خودم هم به این «نت نوشته ها» می پیوندم. مثلا چندی پیش این «نت نقل قول»  آلبر کامو را که انتشار دادم، بسیار لایک گرفتم: «دیروز و فردا دست به یکی کردند. دیروز مرا با گذشته هایش و فردا مرا با وعده هایش خواب کردند. وقتی چشم گشودم، امروز هم گذشته بود.»
صددر صد آگاهانی هستند که الان با خود فکر می کنند: خوش به حالش! چه آدم دقیق و وقت استفاده کنی! و «هزااااااااااااااااااااااااااااااار لایک!!»  

اما از طرف دیگر آمار و ارقام چیزهایی که دور و برم می بینم، خلاف همه ی این «نت نوشته ها» را نشان می دهد. از همین روی دلم می گیرد. شما نگاه کنید به آمار طلاق ایرانی ها! ایرانی ها یکی از تنهاترین های جماعت ها توی مهاجرین هستند. ولی وقتی تو صفحه هایشان می روی ماشالله همه اهل زندگی، اهل شاعری و یک انسان اقلا 99 درصد کامل محسوب می شوند.

با خود می گویم اگر بعد از 2500 سال «آگاهان باحالی» مثل امروز وجود داشته باشد که این «نت نوشته ها» یا همان «نت دعا» های ما را بخوانند چه قضاوتی در مورد ما پیشینیان خواهند کرد؟ امیدوارم قضاوتی که ما الان در مورد پیشینیان می کنیم، نکنند. البته باکی هم نیست. اجازه دهید آگاهان 2500 سال دیگر را کمی سر کار بگذاریم. پس همه با هم دعا کنیم: 

«خدایا مُردیم از خوشبختی، از صفا، از صمیمیت... لطفا کمی اون در بدبختی رو باز کن خفه شدیم، ببینیم دنیا چه خبره؟» 
آمین! 

نظرات

  1. عالی مثل همیشه...خوب بلدی مچگیری کنی...

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!