هنوز هر روز به گلهای امیدم
در دو سوی جاده ی انتظار آب می دهم.
هنوز آنها را تر و تازه نگه داشته ام.
...
غافل از آنکه او مدتهاست که از این جاده عبور کرده است...
غافل از آنکه من از همان روز اول این حقیقت ساده را می دانستم.
خوب نگاه کن گلها را!
در دو سوی جاده ی انتظار آب می دهم.
هنوز آنها را تر و تازه نگه داشته ام.
...
غافل از آنکه او مدتهاست که از این جاده عبور کرده است...
غافل از آنکه من از همان روز اول این حقیقت ساده را می دانستم.
خوب نگاه کن گلها را!
باور کن تلخی ی انتظار ِ بیهوده، شیرین تر از تلخی ی حقیقت مسلم است.
خودت باش سرشار از احساس و دوست داشتنی ها...
پاسخحذف