آن دوره و این دوره

بعد از سقوط رژیم سلطنتی پیشین، داستانهای زیادی در مورد شکنجه کردن زندانیان سیاسی از آن دوره عنوان شد که بعضی از آنها غلو آمیز بودند. (همانطور که آمار شهدای کشته شده در آشوب های خیابانی آن زمان دروغ و غلو آمیز بودـ نقل به مضمون از عمادالدین باقی) با همه هرگز هیچکدامشان به ناخن شکنجه هایی که در زمان رژیم جمهوری اسلامی بر زندانیان سیاسی رفت و می رود نرسید. این را بسیاری از کسانی که زندان را در هر دو رژیم تجربه کرده اند گواهی می دهند. آقای عمویی ـ از رهبران حزب توده ـ و آقای منتظری ـ آیت الله منتظری ـ در زندان های زمان شاه بحث های ایدئولوژیک راه می انداختند. مواضع ایدئولوژیک و سیاسی خود را به بحث می گذاشتند. اما خود این آقای منتظری روزی اعتراف کرد که «ماموران جمهوری اسلامی دست ساواک را از پشت بسته اند.» عمویی هم بعد از مصاحبه با «شهروند» در مقایسه این دو دوره ی زندان چنین گفت: « تنها فشارهای یک ماهه ی اول زندان این دوره بیش از مصائب 25 سال زندان دوره ی گذشته بود». مهندس سحابی یکی دیگر از زندانیان با سابقه هم چنین تعبیری دارد: «صد رحمت به زندان های زمان شاه!»
منظور من دفاع از آن دوره نیست ولی چنین بر می آید که شرافت ساواک بیش از برادران سپاه و بسیج بوده است. حکایت تجاوز در زندان های زمان شاه تاکنون از زبان کسی نقل نشده است.

اما فقط زندانهای شاه نبود که نسبت به زندان های جمهوری اسلامی «رحمت» داشته است. غیرت نمایندگان مجلس شورای ملی هم صد البته بیشتر از غیرت مجلسیان امروز بود. نگاهی به این عکس بیاندازید: اینها نمایندگانی هستند که در صحن مجلس راهپیمایی می کنند و خواهان مجازات شدید «فتنه گران» هستند. فتنه گران همان معترضین هستند. و معترضین را همه ی دنیا دیده اند که چه کسانی اند. اما گویا نمایندگان محترم وقت اینرا نداشتند که سری به خیابانهای آشوب زده زده و ببینند که چه خبر است. آیا واقعا اینها نماینده مردم هستند که در این مکان جمع شده اند و کارشان وکالت مردم است؟ ما در کجای این جغرافیا زندگی می کنیم؟
پس از گذشت تنها یک هفته از این راهپیمایی دشمن شکن و فتنه کور کن، کمیته ی ویژه ی همین مجلس گزارشی می دهد که حاکی است از«کشته شدن سه تن از منتقل‌شدگان به کهریزک، كمبود مكان، ضعف امور بهداشتی، تغذيه نامناسب، گرما، فقدان كولر» و همچنین «ضرب و شتم و بی‌توجهی مأموران و مسئولان بازداشتگاه به وضعيت جسمی»! دقت کنید که این گزارش را همان اوباشانی می دهند که نامشان «نماینده» است. متهم ردیف اول هم آقای مرتضوی است. یعنی همان کسی که اقلا ده سال است دست اول را در قوه قضاییه دارد.همان قصاب خبرنگاری و خبرنگاران.
اما فکر می کنید که چه بر سر این آقا خواهد آمد؟
من به عنوان یک ایرانی عاجز از فرموله کردن این اخبار هستم، چه رسد به مردمی که در جهان امروز در مکان هایی زندگی می کنند که اسمش «کشور» است. و در این کشورها قانون وجود دارد، دمکراسی وجود دارد، مجلس وجود دارد، قوه قضاییه هست. و در مجلس کسانی می نشینند که سواد دارند. موضع شفافی نسبت به قوانین و مردم دارند. بویی از انسانیت و دمکراسی برده اند. و قوه قضاییه را کسانی اداره می کنند که قیافه هایشان ترسناک نیست و در درونشان چیزی به نام وجدان وجود دارد. واقعا من نمی فهمم که آیا من در مکانی که زاده و بزرگ شدمنامش مملکت بود؟

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!