دمت گرم اوباما ـ که هستی تو با ما!

Damet garm Obama - ke hasti to ba ma

(انگلیسی گفتم که اوباما هم متوجه بشه!)

من سالهاست که «تلویزیون جمهوری اسلامی» را برای سلامتی و صحت خود و خانواده ام مضر دانسته، سعی کرده ام از تماشا کردن آن پرهیز کنم. به دوست و آشنا هم مخصوصا آنهایی که مریضی و کسالت دارند همین توصیه را کرده و می کنم. اما خیلی پیشترها که به قولی امکانات نبود و بر اساس توفیق اجباری پای «پشم شیشه» می نشستیم، مجبور بودیم این سم را وارد بدن خود کنیم. پدر بیچاره ی من هم اصلا به همین دلیل فوت کرد. این اواخر خانه نشین بود و مجبور بود تلویزیون ایران را تماشا کند. دکترها توی خون او ذرات «پشم شیشه» پیدا کردند که عامل اصلی مرگ او تشخیص داده شد.

بگذریم. جالب است بدانید که در تمام دنیا کار تلویزیون این است که با تلاش و کوشش و برنامه سازی سعی می کند ساعات عادی مردم را به لحظات شاد و پر نشاط تبدیل سازد، در حالیکه در ایران نه تنها اینطور نیست بلکه زمانی هم که مردم ـ بطور اتفاقی یا از سر ندانم کاری ـ شاد می شوند، کار تلویزیون دولتی این است که شادی ی آنها را تبدیل به روضه و ماتم کند. مثلا در ساعت تحویل سال نو ـ که سر خیرش باید شادترین لحظه ی ما باشد ـ به جای اینکه مردم را به محافل رقص و شادی و عشق و شور ببرد، به گوشه ی قبرستان می برد و با کپسول عَلم و شهید و بند و بسار، شادی مردم را در جا خاموش می کند. با خود فکر کردم که اگر آنزمان تلویزیون مثل اینجا قیمتش ارزان بود و ما هم تبری داشتیم حتما کاری می کردیم مثل این آقا:

اما امسال اتفاق دیگری افتاد. و ما فهمیدیم که یک رهبر می تواند چیزهای دیگری بجز نکبت و دروغ هم در پیام نوروزی خود بگنجاند. بگذارید اینطور بگویم امسال فهمیدیم که یک رهبر می تواند به جای روضه، پیام نوروزی هم بدهد. و در این پیام می شود چیزهایی گفت که مربوط به آدمهای واقعی است. آدمهایی که زندان رفته اند، شکنجه شده اند، و یا مثلا خواهان دمکراسی هستند.

و چقدر خوشحال شدم که این پیام را از زبان اوباما شنیدم. چقدر خوشحالم که اوباما و دنیا حرف ما را شنیدند. آن موقع که مردم توی خیابان شعار می دادند: اوباما اوباما ـ ـ یا با اونا یا با ما! و او امسال از عهده ی این کار بر آمد، و مستقیم زد توی هدف. دمت گرم اوباما ـ که هستی تو با ما! (لطفا با آهنگ شعار تکرار کنید وگرنه لطفش از بین می رود)

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!