محاکمه ی مردی که نروژ را تکان داد...



جولای پارسال بود؛ 22 جولای. خانه ی یکی از دوستان بودم. شام را خورده بودیم که تلویزیون را روشن کردیم. ناگهان تصاویری دیدیم که باور کردنی نبود. تصاویری از انفجار و وحشتی که مقر نخست وزیری در اسلو را فرا گرفته بود.  
بسیار مشوش شدم. با صدای بلند گفتم: ای وای دیگر نمی توانیم سر بلند کنیم.
گفتم که جواب دانش آموزان را در مدرسه چه باید داد؟ خوب یادم هست که در انفجار اسپانیا که بدست اسلامگریان افراطی انجام شده بود، خودم را به مریضی زدم تا در مدرسه نباشم. تحمل  نگاه دیگران به ما که همه را به یک چشم می دیدند سنگین بود. اما حالا...
وقتی رسیدم خانه شوک دیگری به من وارد شد. خبر کشتار جوانان در جزیره با احتیاط از تلویزیون پخش شد. وحشتناک بود. هیچکس نمی دانست چه خبر شده. چند نفر به قتل رسیده بود؟ و مسئولیت این حمله را چه کسی یا کسانی به عهده گرفته بودند؟ اما یک چیز مسلم بود.  هیچکدام از ما به تنها چیزی که فکر نمی کردیم این بود که «تروریست» نروژی باشد... وقتی نیمه های شب اعلام شد که مهاجم مردی است با قیافه ی سفید، موی طلایی و نروژی الصل، با ناباوری نفس راحتی کشیدم.

امروز بعد از حدود 9 ماه، این مردآندرش برینگ بریویک Anders Behring Breivik را به دادگاه کشیدند تا به جرم کشتار 77 نفر  محاکمه اش کنند. جنایتی که نروژ را تکان داد. نروژی که باید مهد صلح و دمکراسی برای بشر باشد. وقتی دستبندش را باز کردند، عین نازی ها سلام داد. و با غروری نفرت انگیز به جایگاه رفت. خونسرد بود. دادگاه را به رسمیت نشناخت، و عملیات ترور خود را «رهایی اروپا از دست مسلمانان» نامید و اتهام را نپذیرفت. 
دلم گرفت. نمی توانم باور کنم که کشتن دیگران برای بعضی ها می تواند چنین «مقدس» باشد. بی شک این یکی از بدترین فجایع تاریخ نروژ می باشد. یکی از سیاه ترین لکه ای که می تواند بر پیشانی تاریخ این کشور بنشیند و آن را بدنام کند.  و باور کردن این سخت است در کشوری که دمکراسی در آن چنین ریشه دوانیده، هنوز کسانی پیدا می شوند که مانیفست های چند صد صفحه ای می نویسند تا «نفرت» از دیگران را دست مایه ی آرمان خود سازند؟
به نظر باید کاری ریشه ای در این کشور انجام گیرد تا ایده های «نفرت» از غیر خودی را بخشکاند. باید نروز در زمینه چند فرهنگی بودن، کارهایی ریشه ای انجام دهد. تا چنین تفکراتی خود را ناجی دیگران معرفی نکنند. 

در این خصوص بخوانید: 
ای نروژ کوچولو

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!