رؤیای شباب ـ یک ترانه


امروز وقتی از خواب بیدار شدم، انگار چیزی رو گم کرده بودم. از اون لحظه هایی بود که باید به موسیقی پناه می بردم.... دلم می خواست برای دلم بزنم. حاصلش ترانه ای شد که می بینید. البته این کار رو بدون  میکس و کاملا معمولی ضبط کردم. بعدا حتما روش کار می کنم. برای خالی نبودن عریضه ...
دوست داشتم اونرو با شما به اشتراک بذارم. 



نگاهت می کنم شبها به خوابم تا بیایی 
دعایت می کنم امروز و یا فردا بیایی 

چو تنها بینم آن مه روی عاشق پیشه ات را
خدایا می کنم شاید که تو تنها بیایی

به زلفان و به چشمان و به ابروی کمانت 
منم عاشق که خواهم با من شیدا بیایی 

مرا در حسرت بوی گلی هستا که در توست 
چنان کردی که خواهم با من شیدا بیایی 

بیایی یار ـ  بیایی یار ـ  بیایی (2)
قشنگ و ساده و زیبا بیایی (2) 


نگاه آرزویم در نگاه تازه ی توست 
نگاهم در نگاهت هست تا با ما بیایی 

به رؤیای شبابم سایه ای بستی که با توست 
به محنت می کشم جورت که در رؤیا بیایی 

در این سودا که با نازت فروشی آتش دل 
تمنا می کنم که با ناز در سودا بیایی 

بیایی یار ـ بیایی یار ـ بیایی
قشنگ و ساده و زیبا بیایی ... 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!