۱۳۹۰/۱۰/۹
ما ایرانی ها و پیش قضاوت هایمان (2)
۱۳۹۰/۱۰/۷
ما ایرانی ها و پیش قضاوت هایمان! (1)
ـ ای بابا، کی حوصله ی گرفتاری داره.
ـ هر چی از جمع ایرانی ها دورتر باشیم، راحت تریم.
ـ به ایرانی ها نمی شه اعتماد کرد.
و یک دوجین از این نوع جواب ها.
این جواب و طرز فکر ها نزد خانواده های ایرانی ی کنسرواتیو و مخصوصا خانم های مجرد یا «مجردنما» بیشتر معمول است. پای صحبت هر کدام که بنشینی می گویند:
ـ ایرانی ها فقط بلدند پشت سر دیگران حرف بزنند.
ـ ایرانی ها «حسود» هستند. منتظرند ببینند که که چکار می کنی، اونوقت زیر آب تو رو بزنند.
یا:
ـ شما تازه اومدی هنوز آتیشت تنده، یه ذره که بمونی ایرانی ها رو بهتر می شناسی.
و بعضا جواب های تندتر هم می شنویم:
ـ ایرانی ها خطرناکند. هر چی از اینا دورتر باشی بیشتر در امانی.
واقعا عجیبه! انگار ما هر دو از کره مریخ آمده ایم که اینگونه در مورد «ایرانی» ها حرف میزنیم.
دوگانگی ایرانی ها
به خاطر همین بخواهی نخواهی ما ایرانی ها معمولا در مجالس و جمع غیر ایرانی ها آدم راحت تری هستیم. چرا چون مطمئن هستیم که کسی از جمع غیر ایرانی از ما این «سوال آزار دهنده» را نخواهد پرسید که «ببخشید شما از کجای ایران هستید؟» تا مجبور به داستانسرایی شویم. ما در این جمع ها خوش مشربیم؛ اهل دیالوگیم؛ لباسهای شیک و سکسی تری به تن می کنیم؛ معمولا یک گردنبند طلای منقش به تمثال «ایران باستان» هم به گردن داریم که روی سینه ی پشمالوی ما برق می زند؛ حلال بودن غذا برایمان اصلا مطرح نیست؛ راجع به انواع شراب صاحب نظریم و گیلاس شراب ما یک آن خالی نمی ماند... و از این گذشته به محث در گرفتن بحث مهاجرت و «کله سیاهی» ما یک پای بحث هستیم، از آن «ایرانی های دو آتشه» به حساب می آییم که با هزار فاکت و مدرک ثابت می کنیم ما ایرانی ها دارای هزاران سال پیشینه ی تاریخ و فرهنگ و تمدن یم؛ کوروش کبیر اولین کسی بوده است که در تاریخ بشریت حقوق بشر را برای جهانیان آورده، و علت آوارگی ی ما نه از ما بلکه از حکومت آخوندی ریشه می گیرد....
بدین ترتیب در جمع غیر ایرانی ها نه تنها ایرانی هستیم، بلکه ایرانی بودن افتخاری است که حاضر نیستیم یک قدم از آن عقب بنشینیم.
اما این رفتار ما یعنی چه؟
اجازه دهید به موضوع خود برگردیم. پیشداوری یا پیش قضاوت!
بله با این اوصاف ما از ایرانی ها فاصله می گیریم چرا که می خواهیم از این پیش قصاوت ها، پیش داوری ها و یا پشت سر گویی ها به دور باشیم. اما دقت کرده ایم که خودمان هم به گونه ای به این قضاوت ها وابسته شده و به اصطلاح «آویزان» آن هستیم. آنقدر که برایمان مهم شده است تا ببینیم دیگران چگونه راجع به ما فکر یا قضاوت می کنند؟
مثلا بنده وقتی به جمع، جشن و یا مهمانی ایرانی ها دعوت می شوم باید دقت کنم که:
ـ سنگین باشم.
ـ مواظب حرف زدنم باشم.
ـ مواظب باشم که با چه کسی می رقصم. و غیره.
به عبارتی هیچوقت نباید و نمی توانی خودت باشی. بلکه باید ببینی از نظر دیگران چه چیزی مقبول است تا آن باشی. از همه مهمتر باید خیلی هشیار باشیم که مبادا عکس های ما از اینگونه جمع ها به فیس بوک راه پیدا کند. مخصوصا موقعی که با فلان خانم یا آقا می رقصیم....
اما اخیرا دقت کرده ام که هر دو دسته ی فوق یعنی «قضاوت کنندگان» و «قضاوت شوندگان» در واقع یکی هستند. یعنی آنهایی که قضاوت می کنند، خود مورد قضاوت دیگران واقع می شوند، و آنهایی هم که قضاوت می شوند، هم در مورد دیگران قضاوت می کنند. به عبارتی هر دو قربانی «قضاوت» یا «پیشداوری» دیگران می شوند. و در واقع تفکیک کردن این دو دسته از هم کاری است غیر ممکن. چطور؟
( قسمت دوم و آخر این مطلب )
۱۳۹۰/۱۰/۵
سلام از پنجره ی زیر شیروانی
۱۳۹۰/۱۰/۲
چشم ها را باید شست
جا دارد تا در اینجا از همه ی آنانی که بدون کمترین چشمداشت در برگرازی این برنامه تلاش کردند، تشکر کنم. مخصوصا بعضی از دوستان هنرمند تازه کار که حاضر شدند با همکاری صمیمانه و مثبت شان مرا در اجرای این برنامه کمک کنند.
۱۳۹۰/۹/۳۰
۱۳۹۰/۹/۲۶
«جرم» من و «هنر» دخترم
اجازه دهید فرازهایی از یکی از داستانهای کتاب «وسوسه ی موهوم خوشبختی» که در نروژ به چاپ رسیده است را برایتان باز نوشت کنم:
خاک بر سر آرزوها
۱۳۹۰/۹/۲۵
به یاد پدر و مصطفی پایان
امروز یکی از دوستان در صفحه ی فیس بوکش کلیپ کوتاهی از «مصطفی پایان» گذاشته بود. خیلی خوشحال شدم. این کلیپ کوتاه از فیلم فارسی 0008 برداشته شده است. آنرا به یاد پدرم در اینجا باز انتشار می دهم:
۱۳۹۰/۹/۲۳
نقش و کاربرد مذهب در مدارس نروژ
فرانسه و امریکا، تنها کشورهایی در دنیا هستند که مدارس لائیک ـ غیر دینی ـ داشته و آموزه ها و مراسم دینی جایگاهی در دروس و برنامه های آموزشی آنها ندارد. در نروژ دین یک امر خصوصی محسوب شده، و تبلیغ آن در حوزه ی عمومی بر خلاف قانون می باشد. اما هر از گاهی تفکیک این حوزه ها مخصوصا موقعی که آئین های دینی به بخشی از عادات و عنعنه ها یا به عبارتی به «سنت» tradisjon مردم میزبان تبدیل می شود، دشوار می گردد. مدارس نروژ با وجود آنکه 120 سال است استقلال و جدایی خود را از کلیسا اعلام کرده و امروزه گامهای مهمی را در فرآیند تکاملی خود برای ارائه ی مدل های «مدارس چند فرهنگیflerkulturellskole »، «چند ملیتیfleretniske skole» و «چنددینی flerreligiøse skole» طی کرده ولی هنوز نمی توان به صراحت ادعا کرد که به این مقصد نائل آمده و از قید و بند آئین های مذهبی خلاص شده است! چرا که بسیاری از سنت های tradisjoner موجود از قبیل ایام مبارک høgtider، کریسمس Jul، عید پاک Påske، غسل تعمید konfirmasjon پیشینه ی خود را از دین مسیحیت گرفته جایگاه ویژه ای در فرهنگ مردم نروژ داشته و تبدیل به آداب و رسوم آنها شده است.
ماه دسامبر یکی از ماههایی است که با نزدیک شدن به کریسمس، چنین آیین هایی به گونه ای سنتی سایر برنامه های عادی مدرسه را تحت الشعاع قرار می دهد. گر چه بسیاری از این رسومات بار مذهبی نداشته و برای غیر مسیحیان هم خوشایند است، ولی به هر حال این گروه اقلیت دینی را دچار چالش هایی در رابطه با برگزاری این مراسم می کند. مخصوصا مسلمانهای معتقد را. مراسم شمع افروزی، خواندن سرود های کریسمس و تمرین آنها، راه اندازی تئاتر هایی با مضمون دین مسیحیت (مراسم سانتا لوسیا، تولد عیسی مسیح)، باز خوانی داستانهای بروجک ها ـ Nisse ، از جمله فعالیت هایی است که در این ماه پر رنگ می شود. godstjeneste یا «کارهای خداپسندانه» نیز یکی از آئین هایی ست که در آن دانش آموزان شرکت می کنند. این کارها عبارتند از اجرای سرود در خانه ی سالمندان یا بیمارستان، و شرکت در مراسم مذهبی کلیساها. البته این به این معنا نیست که انجام این مراسم برای شاگردان پیرو سایر ادیان اجباری می باشد. هر یک از این دانش آموزان می توانند به انتخاب خود ـ یا پدر و مادر ـ ساعات مورد نظر را به کارهای دیگر در مدرسه بپردازند که به آن vinterglede ـ که شامل نقاشی، کاردستی و درست کردن کارت تبریک می باشد، گویند. در هر صورت نمی توان این فعالیت ها را نیز جزو ساعات عادی آموزش به حساب آورد.
با توجه به این فرآیند، لازم دیدم نگاهی گذرا داشته باشم به تاریخچه ی مدارس نروژ و تمرکز خاصی روی «درس دینی» انجام داده، سیر تکاملی این درس، و جایگاه و وزن واقعی آنرا در بین سایر دروس و برنامه ی کلان آموزشی مورد ارزیابی قرار دهم. امیدوارم این سطور مورد توجه پدر و مادر هایی که فرزندانشان در مدارس نروژ درس می خوانند، قرار گیرد. علاوه بر آن این نوشته گامی باشد برای شناخت سیستم آموزشی یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان. طبیعتا من به ارزشگذاری یا داوری موضوع نمی پردازم، فقط مستندهای تاریخی را ارائه می دهم.
از مدارس کلیسایی تا مدارس پلورال یا کثرت گرا
1739مدارس کلیسایی یا kirkeskole
تا قبل از سالهای 1739 مدارس نروژ در اختیار کلیسا بوده و در آن فقط فرامین مذهبی آموزش داده میشد. از این رو دوره ی 1739 تا 1889 را دوره ی «مدارس کلیسایی یا Kirkeskole» گویند که انجیل و دین مسیحیت از رئوس دروس بوده و کلاسها دو بار در هفته برگزار می شدند. دوران ابتدایی 5 سال و سن آغاز مدرسه هفت سالگی بود. یادگیری بسیاری از آئین دینی از جمله «آموزش تعمید یا Dåpsundervisning» برای شاگردان امری اجباری محسوب می شد. در بعضی از روستاها مدارس ثابتی نبود. بلکه کشیش ها وظیفه داشتند با انتخاب محلی موقتی به تربیت دانش آموزان خود بپردازند. از این رو همه از امکان باسواد بشدن هره مند نمی گردیدند.
اوایل قرن هجدهم باد تحولات اروپا به سوی نروژ هم وزیدن گرفت. دوران رنسانس بسر آمده بود و آغاز دوران روشنگری باعث شد تا نگاهها به سوی علم بیشتر تمرکز پیدا کند و «دانش مداری» به یک پرنسیب ارزشی در جامعه تبدیل شود. مدارس کلیسایی قادر نشدند در برابر تغییرات شگردی که با درک نوین از سایر علوم طبیعی و اجتماعی از جمله «انسانگرایی مدرن» همراه بود، خود را وفق دهند. بدین ترتیب کم کم پای دیگر رشته های علوم نیز علیرغم مخالفت کلیسا به مدارس کشیده شد. به دنبال این تحولات دولت کوشید تا اهمیت بیشتری به مدارس به عنوان انستیتوها و سازو کارهای مهم برای آینده ی جامعه بدهد.
Krike og samfunnskole 1827 یا مدارس کلیسایی و اجتماعی
در سال 1827 kirkeskole به «مدارس کلیسایی و اجتماعی» ”Kirke- og samfunnskole” تغییر نام داده و قوانین متعارف تری در رابطه با مدارس و برنامه ی آموزشی وضع شد. رشته های دینی، روخوانی، سرود جزو درس های اجباری و درسهایی از قبیل «ریاضی» نیز وارد حوزه ی آمورشی گردید. در این مدارس علاوه بر خواندن، نوشتن نیز اهمیت ویژه ای یافت. افزون بر این فعالیت های عملی از قبیل کارهای دستی و هنری، کشاورزی و روش نگه داری حیوانات اهلی نیز جزو برنامه ی آموزشی گردید.
1860 ـ Landsallmueskole مدارس ملی
در سال 1860، مدارس کلیسایی و اجتماعی تبدیل به «مدارس ملی» یا landsallmueskolen شد. در این زمان بود که کتابهای درسی تولید و نشر یافته و در امر آموزش مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس این قوانین جدید، رشته های درسی جدیدی از جمله «تاریخ»، «جغرافی و زیست شناسی»، کار دستی و هنر، ورزش و نقاشی وارد برنامه ی آموزشی گردید.
Borgerlige folkeskole1889 یا مدارس مدنی
«مدارس مدنی یا Borgerlige folkeskole tid» نامی بود که در سال 1889 به مدارس دادند. به عبارتی می توان گفت که این دوران پایان دوره ی مدارس مذهبی یا مسیحی به شمار میرود. درس مسیحیت از درس اصلی به یک درس معمولی تنزل یافته و 20 تا 30 درصد زمان دروس مدرسه را به خود اختصاص می داد.
در سال 1920 قوانین «مقررات واحد یا enhetsskoleprinsippet» به مدارس ابلاغ شد. بر اساس این مقررات همه ی شهروندان اعم از ثروتمند و فقیر در برابر قوانین مدارس چه خصوصی و چه عمومی یکسان بودند.
1939 تدوین برنامه ی آموزشی Normalplanen
در سال 1939 همه ی مدارس موظف بودند تا از «برنامه معمولی آموزش یا Normalplanen» پیروی کنند. برنامه های آموزشی «چهارچوب و مضمون دروسی را که باید دانش آموزان مورد استفاده قرار می دادند تعیین می کرد. در این پلان، دوره ی مدرسه را به : دوران ابتدایی یا Grunnskole، که 7 سال بوده، دوره ی متوسطه یا Ungdomsskole، و دبیرستان یا videregående که هر کدام سه سال بودند تقسیم می کرد.
در سال 1969 Grønnskoleloven یا قوانین مدارس ابتدایی تغییراتی را در برنامه های مدارس اعمال کرد. از جمله برای حفظ حقوق دیگر اقلیت های دینی، درس های اجباری آموزش تعمید حذف گردید. مباحثی از قبیل «بینش انسانی»، «آزادی انتخاب دین»، «اخلاق جامعه» و مفاهیمی از این دست وارد دروس مدارس گردید.
KRL درسی تازه
در برنامه ی آموزشی 1974 Mønsterplan درس «مسیحیت» kristendomskunnskap به درس «مسیحیت و بینش انسانی kristendomsfag og livssynsfag » تغییر نام داد. 13 سال بعد در برنامه آموزشی 1987 Mønsterplan موضوعاتی در رابطه با «بینش انسانی و اخلاق» جای بیشتری باز کرد. بینش انسانی یا Livssynskunnskap برای دانش آموزانی بود که عضو «کلیسای نروژ» Den norske kirke نبودند. در ضمن برای رعایت یک جامعه «کثرت گرا یا پلورالیستیک» باید تغییراتی در درس دینی داده می شد. به همین رو رفرم هایی در سال 1997 روی داد. بر اساس این رفرم نام درس «مسیحیت» Kristendomsfaget به Kristendom, religion og Livssyn (KRL) (مسیحیت، دین و بینش زندگی) تغییر نام داد.
RLE جایگزینی برای KRL
جالب است بدانید این رفرم، نتوانست خواست بخشی از اقلیت های دینی مقیم نروژ را برآورده کند. در سال 2002 شکایتی از طرف سه خانواده ی مسلمان به کنوانسیون کودکان در سازمان ملل تقدیم شد. در این شکایت عنوان شد که بچه های غیر مسیحی، هم به همان اندازه از حقوقی دارا هستند تا آموزش های پایه ای را نسبت به دین و فرهنگی که به آن تعلق دارند، ببینند. بر اساس رای این کنوانسیون، دولت نروژ موظف شد تا نسبت به تامین حقوق اقلیت های دینی در کتاب های درسی اقدام کند. به عبارتی اگر در مدرسه ای فقط یک نفر پیدا می شد که دینی غیر از مسیحیت داشت، باید ملاحظات لازم برای او به عمل می آمد.
در اینجا شاید بد نباشد آمار جمعیت نروژ و ترکیب اعتقادات آنها را بدانید تا ببینیم چطور این مملکت کوچک نسبت به حقوق دیگر اقلیت ها و دین و اعتقاداتشان احترام قائل است. طبق آمار سال 2007 از 4.681.411 نفر جمعیت نروژ 4.087.000 نفر مسیحی هستند، که نام بخش اعظم آنها در «کلیسای نروژ» ثبت شده است. به عبارتی تقریبا همه ی نروژی ها مسیحی اند. بقیه گروههای دینی مقیم نروژ هم به این ترتیب ثبت شده اند:
ـ مسلمانها 72 000
ـ بوداها 10 000
هندو ها 3 700
سیک ها 2 200
یهودی ها 900
لازم است بدانید که Uuman-Etisk Forbundet (HEF) که یک جمعیت اخلاقی ـ بشری در نروژ است 76 000 عضو دارد.
بدین ترتیب وزارت علوم نروژ دست به تغییراتی در این درس زد. و در سال 2007 درس دین مسیحیت و بینش انسانی KRL تبدیل شد به RLE که مخفف Religion, Livssyns og Etikk به معنای «دین، بینش زندگی و اخلاق» می باشد. این درس جدید با این هدف در میان درسها گنجانده شد تا این امکان را به همه ی دانش آموزان مدارس بدهد، تا با پایه های ادیان مختلف آشنایی پیدا کرده و به نوعی تمرین در زمینه «تولرانسه یا تحمل عقاید دیگران» داشته باشند. بدین ترتیب دانش آموزان نروژ نه تنها در باره مسیحیت یاد می گیرند، بلکه در باره ی اسلام، یهودیت، بودا، هندو و بسیاری از بینش های انسانی ـ بی دینی ـ نیز آموزش می بینند.
کتاب درسی RLE که دانش آموزان راجب هندوها می خوانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع: جزوه های مختلف درس دانشگاهی مربوط به رشته ی RLE
۱۳۹۰/۹/۱۹
و امروز، روز قشنگ حقوق بشر ...
دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم.
دلت را میبویند
روزگارِ غریبیست، نازنین
....
این شعر زیبای احمد شاملو را با صدای شاعر و اجرای داریوش گوش دهید:
http://parand.se/tr-bonbast.htm
۱۳۹۰/۹/۱۶
ب مثل برف...
۱۳۹۰/۹/۱۵
دمی با نوای آذری در اسلو
گاهی برای فرار از سرمای دسامبرو شب های دراز بی معنا، یا برای خلاص شدن از خستگی کار و درس و امتحان لعنتی؛ لازم است که گریزی زد و جلایی به روح بخشید. و هیچ چیزی بهتر از موسیقی از عهده ی این کار بر نمی آید. به خاطر همین وقتی از طریق دوستان با خبر شدم که قرار است آخر هفته ی گذشته در اسلو کنسرت آذری برپا شود، معطل نکردم. با دو تن از دوستان هنرمند همراه شده و دوستان خوب دیگرم نیز که زحمت تهیه ی بلیط را هم به دوش گرفته بودند را در سالن «خانه کنسرت» Konserthus زیارت کردم.
شهردار اسلو آقای Fabian Stang کنسرت را افتتاح کرد و از برگزار کنندگان این کنسرت تشکر کرد که زمینه ی آشنایی جامعه ی نروژ را با فرهنگ دیگر کشورها از جمله آذربایجان فراهم آورده اند. شهردار ضمن عذر خواهی در بخشی از سخنان خود که باعث خنده ی حضار شد گفت: «به خانمم قول داده ام که امروز را با او بگذرانم، از این رو قادر نیستم تمام برنامه را در خدمت شما باشم.»
بنظر من قسمت آغازین یا رسمی برنامه یعنی خوش آمد گویی ها، سخنرانی شهردار، سفیر ترکیه و دو تن از نمایندگان مجلس، کمی خسته کننده می آمد. اما ادامه ی برنامه، که با اجرای هنرمندان جوان صاحب سبک از آذربایجان همراه شد بسیار تحسین برانگیز بود. چهره هایی آشنا و صدا و نوایی آشناتر.
(راجع به کنسرت فوق در وبلاگ نروژی م «Gjennom vinduet mitt» همراه با عکس هایی از این برنامه بخوانید و ببینید.)
:Relaterte saker:
معرفی فیلم: رؤیاهای پروانه
«رؤیاهای پروانه» یکی از فیلم هایی است که پیشنهاد می کنم ببینید. با تصاویری زیبا و شاعرانه ... یک فیلم درام و رمانتیک که زندگی دو این د...
-
سالها پیش، قبل از انقلاب، زن زیبارویی به نام «فروزان» با رقص های لوَند و کاباره ای اش، چنان زبانزد خاص و عام شد که توانست گیشه های سی...
-
«سبز باشید» اصطلاحی بود که آنرا از لابلای یک شعر که برایم در اوان جوانی سروده شده بود، گرفته بودم. شاعر آن شعر نامعلوم بود و این اصطلاح در ...
-
(این مطلب با موزیک متن وبلاگ همخوانی ندارد. لطفا از همین بغل سمت چپ آنرا خاموش کنید!) شما فکر می کنید جنبش های مهم و بزرگ جهانی از کجا شروع ...