استعداد عشق ورزیدن!

معمولا آنهایی که پدیده ای را می شناسند، بیشتر از آنهایی که شناخت کمتری از آن دارند، لذت می برند. یک باغبان بوی گل را بهتر از هر کسی می شناسد و دوست دارد. اویی که موزیسین است، از موسیقی لذت دیگری می برد تا اویی که فقط برای جنباندن هیکلش موزیک گوش می کند.
بارها با خود فکر کرده ام که آیا در مورد عشق هم این مفهوم صادق است؟ آیا آنهایی که عشق را می شناسند بیشتر از عشق لذت می برند یا آنهایی که فقط عاشقند؟ بگذار اینگونه بگویم: همه عاشق می شوند، ولی همه عشق نمی ورزند. این به استعدادهای انسان نیز بر می گردد. استعداد «عشق ورزیدن»! آیا این ذاتی است؟ مثل هنر، موسیقی؟ یا نه، می شود یاد گرفت، مثل ریاضی! شما می توانید با افراد ریاضی کار کنید، ولی نمی توانید به آنها یاد دهید که «عاشق» باشند. اینها یاد گرفتنی نیست. باید در جوهر انسان باشد. دارم با خود فکر می کنم آیا هرگز آنهایی که شناخت عمیقی از عشق ندارند، عاشق وافعی خود را می بینند؟ می توانند ببینند؟ این چیزی هست که قابل رؤیت باشد یا باید حس اش کرد؟ خب اگر چنین باشد، چطور کسی می تواند به شناخت عمیق تری از عشق دست یابد تا از آن لذت بیشتری ببرد؟ به عبارتی چطور کسی می تواند تمرین عشق کند؟
خیلی وقتها پیش تعبیری از یاشار کمال نویسنده ی کرد تبار ترک در باره ی عشق خوانده بودم که خیلی برایم جالب بود. می گفت: «عشق، تنها تلاقی نگاه ما در یکدیگر نیست. عشق ادامه ی نگاه ما در کنار هم، بسوی هدفی مشترک است.»
برای کسانی که «عاشق واقعی» نشده اند یا عشق آنها از مرز نگاه و بوسه و نوازش یک قدم آنطرفتر نرفته است، چطور باید این تعبیر بالا مفهوم باشد؟ چطور این رابطه ی نگاه و هدف را برقرار می کنند؟
یا نه، بعضا فکر می کنم نفهمیدن و نشناختن هم امتیازی است. چرا که انگار آنهایی که نمی فهمند دارند بهتر زندگی می کنند تا آنهایی که مدعی هستند. چنین به نظر می آید که شناخت و فهم عشق همانقدر که لذت آنرا بیشتر می کند، همانقدر هم ریسک شکنندگی وجود را در برابر حوادثی مثل جدایی و بی وفایی را بالا می برد.
آنهایی که از این امتیاز برخوردارند، انگار زودتر فراموش می کنند، زودتر بی وفا می شوند، زودتر یار جدید می گیرند و زودتر خود را با شرایط جدید تعریف می کنند، تا آنهایی که به چیزی به نام صداقت و عاطفه اعتقاد دارند....
دارم فکر می کنم آیا عشق واقعی لذتش بیشتر است یا ...؟

نظرات

  1. زندگی تراژدی است برای آن‌کسی‌که احساس می‌کند و کمدی است برای آنکه می‌انديشد.«ژان دلابروير» ...

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!