پذیرفتن و ماندن،
در حضور خاطره هایی که زمانی،
بودن را به رفتن ترغیب می کرد،
و لحظه هایی که اکنون
افسوس های بی حوصله را
تا اعماق «آه» ها وسعت داده است،
خواستنی نیست.
نگاه ها دیگر
در بیراهه هایی که چشم ها طی می کنند، معنا نمی یابند.
چشمی که گم شد،
قلب را در آبستن عشق تنها گذارد.
ولی آن آشنا نگاه نوزاد،
روزی متولد خواهد شد،
بدون آن چشم ها....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر