این عکس ها چه می گویند؟

خانم رخسانا از تریبونال 5 روزه ی لندن عکس هایی گرفته و در فیس بوک گذاشته، که واقعا درد اور است. وصیت نامه های زندانی های محکوم به اعدام، قبض پرداختی «پول گلوله»، و ... بعضی از این عکس ها خود حکایت بار هستند. احتیاج به توضیح من نیست. ولی برای من خود این حکایت ها سوال است. سوالی که جوابش از خود سوال آزار دهنده تر است. 
یکی از این ها وصیت نامه ی چند خطی ی متعلق به «ناهید محمدی» محکوم به اعدام در سال 60 است.

نوشته:
« به خانواده ام بگویم ناراحت نباشند. فرزند شما از تربیت شما سپاسگزار است. زندگی بسیار زیباست و با تغییر انسانها پیوسته متحول و زیباتر می گردد و شما شاهد زیبای های بیکران زندگی خواهید بود....... من نخواهم بود اما دیگران از قول ما خواهند .....»
نمی دانم چه قرار بود این جمله را تکمیل کند؟ احتمالا ناهید یا هر زندانی ی محکوم به مرگ دیگر اجازه نداشته است بیشتر از این چیزی بنویسد. اما می بینیم که ناهید با زندگی به استقبال مرگ می شتابد. از همین چند خط بر می آید که این انسان به زندگی امیدوار می باشد. گفته «با تغییر انسانها پیوسته ـ زندگی ـ متحول و زیباتر می گردد... » گویا ایشان خیلی هم به «ما» آیندگان امیدوار بوده. گفته او نخواهد بود اما دیگران از قول ما خواهند ... شاید «خواهند دید»، یا «فهمید» یا «خواهند بیدار شد» یا چه می دانم؟ ما چه قرار است از قول این زندانی محکوم به اعدام ببینیم یا بگوییم؟ 
***
هفته ی پیش روزنامه اینترنتی
Nettavis از قول وزارت خارجه نروژ می نویسد که فقط از ماه مه ـ اردیبهشت ـ  به اینور 40 حکم اعدام در ایران تایید و اجرا شده است. این روزنامه همچنین عکس هایی از صحنه های اعدام در ایران منتشر کرده که در آن بچه ها هم شاهد این صحنه های خشن و وحشتناک بوده اند. سر تیتر این روزنامه ی اینترنتی چنین بود: Dette barnet ser på en henrettelse (این بچه شاهد صحنه ی اعدام است). در حالیکه در نروژ بچه ها اجازه ی دیدن فیلم آکشن خشن، یا صحنه های خشونت بار ندارند.  برای دیدن فیلم ها باید شرایط سنی در نظر گرفته شود.  
 

 آیا واقعا اعدام دارد به سنت و فرهنگ تبدیل می شود؟ آیا مرگ دیگران موجب تفریح بعضی دیگر شده است؟ آیا این مردمان چنین به دریوزگی افتاده اند که همپای قصابان به تماشا و تایید این عمل می نشینند؟ این عکس ها به شما چه می گوید؟ این جوان ها که با شتاب خود را به بالای تیرک چراغ برق رسانده اند دنبال چه هستند؟


در همین رابطه حکایت دردناکی را بخوانید: ساکش را دادند ولی خودش را نه!

نظرات

  1. بسیار دردناک است

    پاسخحذف
  2. چگونه یک ملت به آگاهی سیاسی و اجتماعی می رسند و چه کسی مسول است ؟ آیا روشنفکران جامه ؟ خواهش می کنم این بحث را به اشتراک بگذارید مثلمن حکومت های دیکتاتوری هرگز قدمی برای آگا هی مردم بر نمی دارند .......

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!