بی سواد های امروزی


هفته پیش در خبرها خواندیم که دولت فنلاند اعلام کرده است که «دسترسی به اینترنت پرسرعت» جزء حقوق قانونی شهروندان این کشور خواهد بود. فنلاند اولین کشور در جهان است که دسترسی به اینترنت پرسرعت را به عنوان یکی از حقوق شهروندی به تصویب رسانده است. (به نقل از رسانه ها) یعنی اینکه «اینترنت دانی» مثل «حق مدرسه رفتن»، مثل « حق مسکن» و ... از حقوق شهروندی محسوب می شود. وزیر ارتباطات فنلاند «سووی لیندن» به بی بی سی گفته است: «خدمات اینترنتی مدتهاست که دیگر فقط برای سرگرمی نیست.» او همچنین گفته است که فنلاند مدتهاست تلاش بی وقفه ای بکار برده است تا در گسترش و پیشرفت «جامعه ی اطلاعات» نقشی موثر داشته باشد.

اما این مطلب یعنی چه؟ و چه مفهومی برای ما ایرانیان عزیز می تواند داشته باشد؟

مادرم از بیسوادی همیشه شکایت می کند. بعضا به کنایه می گوید «کاشکی یکی تان را بی سواد میکردم که خودم سواددار شوم.» او می گوید «آدم بی سواد عین آدم نابیناست.» در اینکه او راست می گوید شکی نیست. مسئله این است که برداشت مادر از سواد با برداشتی که امروزه از سواد ارائه می شود فرق می کند. شاید چهل پنجاه سال پیش کسی که فقط می توانست تیتری از روزنامه یا نامه ای را، یا چه می دانم تابلویی را بخواند باسواد تلقی می شد، ولی سالها طول کشید تا این تعریف کارآیی خود را از دست داد. زمانی که من کلاس اول مدرسه می رفتم معلم ما «شش کلاسه» بود. (یعنی حتی دیپلم هم نداشت). اما امروز باید درس دانشگاهی داشت تا معلم شد. منظورم این است که «سواد» هم مثل خیلی از پدیده ها به مختص زمانه تعریف های تازه ای می یابد. و آدم باید خودش را در برابر بی سوادی «به روز» کند. از این رو تعجبی نداشت حدود ده ـ پانزده سال پیش همینکه زمزمه ی «تا سال 2000 کسی که کامپیوتر نداند بی سواد است» بالا گرفت من هم بر آن شدم که خود را در برابر این اپیدمی واکسینه کنم. آن موقع زیاد نبودیم دوستانی که حاضر بودند وقتشان را برای این «ایده ی غیر متعارف» بگذارند. ولی با همان چند تایی هم که حاضر شدند در کلاس ها ثبت نام کردیم و اصول اولیه کامپیوتر و برنامه های آنرا یاد گرفتیم. یادم هست آن موقع هنوز ویندوز نیامده بود و کلاس های ما برنامه ی ام ـ اس داس (MS-DOS) را آموزش می داد.

چرا این مطلب را در اینجا آوردم، اینکه «باسوادی» خود را به رخ دیگران بکشم. نه فقط بگویم که آن ایده ی غیر متعارف من بعدها خیلی بدرد من خورد. و زمینه ای شد که در خارج از کشور «بی سواد» نمانم. اما باید اعتراف کنم که بعد از گذشت این چند سال آن دوره های ابتدایی کامپیوتر حکم «تابلو خواندن» بالا را دارد. امروز تعریف از باسوادی بدون شک «به روزتر» شده است. این روزها اگر اینترنت ندانی واقعا ول معطلی! واقعا بی سوادی. تکنولوژی ارتباطات که بر اساس اینترنت و سرعت آن بنا می شود، همه جا را پر کرده است. ما اینجا و آنجا پول حمل نمی کنیم. بانک را نمی شناسیم. من امسال درس دانشگاهی ام را دیجیتالی خواندم. و خلاصه اینکه چیزی به نام «کامپیوتر» جهان را فتح کرده است. بنابر این هر روز حساب کسانی که با کامپیوتر، کی برد و اینترنت سر و کار نداشته، از آن دور مانده اند بعنوان بی سوادان امروز نوشته می شود. فراموش نکنیم که همین «باسوادی» جوانهای ما بود که تمام جهان را در جریان وقایع ای که در ایران رفت گذاشت. به عبارتی «سواد» باعث شد تا جهان بفهمد که جوانان ایرانی چه می خواهند. و من از این بابت خیلی خوشحالم.

اما نسل میانی ما ـ همدوره های من ـ آنهایی که در ایران مانده اند، مفتی مفتی دارند بی سواد می شوند. فاصله شان از کامپیوتر و اینترنت دارد بیشتر و بیشتر می شود. من نمی توانم ارتباط دیجیتالی با آنها برقرار کنم. هنوز اعتقاد این نسل به نامه و خودکار و کاغذ راسخ مانده است. هنوز «اداره پست» برایشان معنی دارد. از اینرو ارتباط من با این نسل ـ هم نسلی خودم ـ دارد کمتر و کمتر می شود. حتی با دوستان هم کلاسی، هم محلی. چندی پیش با یکی از دوستان قدیمی از ایران تماس گرفتم از او پرسیدم که «میل داری؟» بده تا من باهات بیشتر در ارتباط باشم. پرسید: «میل به چی؟» نام این را فقط و فقط باید بی سوادی گذاشت. حالا چه خوشمان بیاید چه بد! خیلی ها علت را «مشغولیت و کار» عنوان می کنند. همان دلیلی که مادرم از آن نام می برد. اما آیا این می تواند کمک کند که توجیح کنیم به این خاطر بی سوادیم؟

نظرات

  1. vaghean harfaton doroste . to vatan ma mardom az kheyli chyza aghab mondan . kheyli chyza barashon mani nadare . omidvaram har che zodtar azadi be iran bargarde

    پاسخحذف
  2. ی بابا،آقا مختار،اگه ما هم الان ایران بودیم،وضعیت ما از اونا بد تر بود و این همه به دلیل مشکلاتی هست که دیگه خودت بهتر میدونی

    پاسخحذف
  3. dost azizy ke mige iran bodim vazemon batar bod maee ke darim sosyal mygyrim , tu jaee ke ye metr barf dare darim zendeghi mykonym vazemoon behtare?!
    mesle inke khab mybinid aksare irooniha dar inja talagh gereften zanashoon fased shodan bacheha motad va by bandibar on vaght delemoon khoshe kharejim vagheitha ro nemibinim koor shodim
    malikholia gereftym

    پاسخحذف
  4. مختار جان مدتی است که خودم وبلاگ ورزشی درست کردم و از مازند لیگ جدا شدم ممنون میشم منو مفتخر کنی با آدرس جدیدwww.shomalsport.blogfa.com شمال اسپرت لینک کنی عزیزم این تماما ماله خودمه از مازند لیگ جدا شدم اون وبلاگ شاید دوست نداشته باشه شما لینکش کنی نظر من بود اگه امکانش هست اونو پاک کن و اسم سایت و وبلاگ شمال اسپرت رو لینک کن
    ممنونم مختار جان

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!