پریشب شبکه N تلویزیون نروژ، فیلم «بدون دخترم هرگز» را پخش کرد. من شخصا بسیار در باره ی این فیلم جنجالی شنیده بودم. حتی خیلی سالها پیش در ایران تلویزیون جمهوری اسلامی مصاحبه ای را با آقای محمودی ـ که باید شوهر خانم بتی محمودی نویسنده این کتاب باشد ـ ترتیب داده بود که در آن این آقا به انکار همه ی آن اتهاماتی که زده شده بود پرداخت. آن موقع ما خود فیلم یا کتاب را ندیده ونخوانده بودیم، بنابر این قضاوت ما می توانست بر اساس داده هایی باشد که تلویزیون جمهوری اسلامی آنرا پخش کرده بود. و شاید تا آن موقع ما هنوز شناخت زیادی از این «رسانه ی ملی جمهوری اسلامی» نداشتیم. یکی از مطبوعات اینترنتی نوشته است: جنجال بتي محمودي عليه همسرش و فرهنگ ايران در سال 1984 ميلادي بعد از چاپ كتاب او، تبديل به فيلم سينمايي نيز شد كه با واكنش بسياري از ايرانيان در كشورهاي غربي و همچنين داخل كشور روبه رو شد. (بهتر است موضوع داستان فیلم را از ویکی پدیا دنبال کنید:)
برای من کاملا روشن است که ایرانیان آنروز نه بر اساس تحلیل فیلم و موضوع داستان بلکه از روی «حس و عرق ملی» به نقد و جنجال علیه فیلم پرداخته بودند. فیلم بدون دخترم هرگز از همان اول با تماشاگر ارتباط خوبی برقرار و مثل بسیاری از فیلم های آمریکایی خیلی زود تماشاگر را با نگرانی های «بتی» شریک می کند. «فضای ایران» آن زمان که توام با رعب و وحشت است بسیار عالی ترسیم شده است. و تنها تعصب می تواند دلیل این باشد که ما آن صحنه ها ی «چادر اجباری» « ظاهری خشن داشتن» و از این قبیل صحنه ها را غیر واقعی بدانیم. خود من که به اتفاق مهمانانی به تماشای فیلم نشسته بودم، ناگهان متوجه می شویم که حس تنفر عجیبی نسبت به «محمودی» و خانواده ی او در خود احساس می کنم. همه ی ما طرفدار بتی بودیم که خیلی زود خود را از جهنم ایران اسلامی خلاص کند.
*
بنابر این چنین حسی می تواند دیگران را نیز به این فضا ببرد. دقیقه ای از پایان فیلم نگذشته بود که در فیس بوک دوستان نروژی به نظر دادن مشغول شدند. گویا وحشت زیستن در ایران به آنها هم منتقل شده بود.
از نظر من گرچه در بعضی از صحنه های فیلم کمی «اغراق» شده، ولی در کل نمی توان به واقعیت های موجود در آن بی توجه بود. در فیلم همه ی ایرانی ها ی دور و بر بتی آدمهایی هستند «دروغگو» و «مسلمان افراطی» شاید همانطور که گفتم نگاه ایدئولوژیک ما به کشور خود در آن روزگار و امریکا را شیطان بزرگ دیدن می تواند دلیلی برای اعتراض های ما باشد، اما اکنون بعد از سالها از ساخته شدن فیلم باید بگویم این فیلم اولین سفیری بود که چهره ی حاکمیت و فضای ایران ایدئولوژیک را به جهانیان نشان داد. مثل فیلم هایی چون گولاک که کمونیسم موجود در شوروی سابق را به تصویر کشیده بود.