بالاخره مردم سالاری دینی یا اوباش سالاری دینی؟

اوباش سالاری! عجب عبارتی. راستش دیروز موقعی که بی بی سی فارسی با حجت السلام محسن کدیور ـ ناراضی اصلاح طلب دینی مقیم خارج از کشور ـ مصاحبه می کرد این عبارت را برای اولین بارشنیدم. مصاحبه در رابطه با حمله ی یک عده «اوباش» به دکه ی مجتهدان و مراجع عالیقدر بود که کدیور گفت «با اوباش سالاری می خواهند مملکت را اداره کنند.»

این حرف ایشان مرا کمی به دوردست ها برد. راستش زمان ما یعنی حدود سی سال پیش، اوباش ـ موباشی در کار نبود. به همه ی آنهایی که می زدند و می گرفتند و حمله می کردند «حزب اللهی» می گفتند. سایر گروههای سیاسی هم آنها را «فالانژ» می نامیدند. آن موقع ضد ولایت فقیه ای در کار نبود. هر چه بود «ضد انقلاب» بود. آن موقع من جوانکی بیش نبودیم که احساس کردم «در بهار آزادی ـ جای آزادی خالی». یادم می آید سردسته ی فالانژها و چماقداران اسلامی همین آقای حجت الاسلام هادی غفاری اصلاح طلب بود. او دسته های اوباش حزب الهی ـ که البته آن موقع اوباش تشریف نداشتند ـ را در خیابان سازماندهی می کرد و به دانشجویان و مردم حمله می کرد. حتی یادم است در دانشگاه رشت زده بودن سرش را شکسته بودند. اتفاقا در آن زمان از همین آقایان مراجع محترم «صانعی» هم دادستان بود و آیت الله اردبیلی ـ مرجع عالی مقام اصلاح طلب دیگر ـ هم قاضی والقضات. عجب روزگاری بود. کاش کور می شدم و این چیزها الان در این اوضاع حساس یادم نمی آمد.

بگذریم. منظورم این است که ما ایرانی ها مخترع خیلی از این «سالاری ها» شده ایم. یکی ش هم زمان ریاست جمهوری خاتمی بسیار داب شد: «مردم سالاری»! که البته آقای خاتمی پسوند «دینی» را به آن تحمیل کرد تا تمایز این نوع مردم سالاری ها را با دیگر «مردم سالاری» ها اعلام کند. به عقیده ی بسیاری دو واژه «مردم سالاری» و «دینی» هیچ قرابتی با هم نداشته و کنار هم جمع نمی شدند. ولی گوش آقای خاتمی و اقمار شان به این حرف ها بدهکار نبود.

اما ادعای همین آقایان مبنی بر وجود اوباش سالاری بدون استفاده از پسوند «دینی» آنهم در حالیکه همه ی این اوباش گری ها زیر ابای حکومت دینی انجام و بسیاری از روحانیون در نمازهای جمعه جواز انجام آن را صادر می کنند، جای تعجب دارد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!