مصر: همزیستی دمکراسی و کودتا


راستش  این روزها هیچ خبری به اندازه ی خبرهای مصر نتوانسته توجه مرا به خودش جلب کند. هنگام سقوط حسنی مبارک هم خبـرهای آنها را دنبال می کردم. (در اینجا بخوانید). باید اعتراف کنم کم کم دارم از این مصری ها خوشم می آید. از همت شان، غیرتشان. اینکه ول کن معامله نیستند. چندی پیش یکی از آشنایان مصری که ما در اینجا می شناسیم، با وجود 11 سال اقامت در نروژ، با خانواده اش تصمیم به بازگشت به کشورش گرفت. گفت: باید بریم و مملکت مان را بسازیم.
و حالا که به خیابانها ریخته اند تا نگذارند اسلام گراها انقلاب شان را مصادره کنند. راستش این اسلامگراها در همه جا تا موقعی که در قدرت نیستند دم از دمکراسی می زنند. همین دمکراسی غربی.  آنها از دمکراسی استفاده می کنند تا از نردبان قدرت بالا بروند. ولی همینکه بالا رفتند، آنوقت این پدیده ی می شود ضد ارزش ... غربی ... و چه و چه ... چرا؟ چون ممکن است که همین نردبان را دست دیگری بدهد ... از این رو به دشمنی با آن برمی خیزند.   و این را ملت مصر در عرض یک سال فهمید. یعنی دیگه مثل ما نگذاشتند که 34 سال از آن بگذرد و بعد ... آنها از ضرب مثل «ادب از که آموختی از بی ادبان» نهایت استفاده را کردند. و از ما ایرانی های «بی ادب» درس گرفتند که به اسلام گراها فرصت «قدرت گیری» ندهند.
اما اینکه این نوع مبارزه، خود دمکراسی را نقض می کند یا نه خود جای سوال دارد. از معماها و تناقضات دمکراسی یکی ش همین است. به شکارچیان دمکراسی اجازه می دهد تا بر قدرت بنشینند و بن خود دمکراسی را بر کنند.

اما علاوه بر دمکراسی امروزه پدیده ی کودتا نیز در مصر معنای دو گانه پیدا کرده است. ارتش دارد می آید تا به طرفداری از مردم این حکومت اسلامگرا را به پایین بکشد. و مردم دارند هورا می کشند. همینش هم برای من جالب است. با وجود این همه سال دیکتاتوری، هنوز قوه ی قضایی و ارتش مستقل مانده است. 
گرچه بیم آن می رود که «اخوان المسلمین» که سابقه ی  80 سال مبارزه برای کسب قدرت را در کارنامه داشته، و از قدرت سازماندهی هم برخوردار است، به این راحتی تسلیم اراده ی مردم نشود، ولی با همه مصری ها حاضر نیستند ایرانی دیگری بنا نهند.   

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!