هیچکس مرا باور نکرد!
نه تو که آن شب مجعول،
با بوسه های مسموم،
وجود تشنه ام را سیراب ساختی.
نه خود که نوشیدم و مست تو گشتم.
و گمان کردم که شراب ناب نوشیده ام.
هیچکس با من نماند!
نه تو که سایه های شیشه ای ات،
در عمق تاریک پنجره ی امیدم درخشید.
نه خود که در همان سایه ها،
دور تا دور لبانت را بی پروا
بوسه کاشتم.
هیچکس به هیچکسی ام نپیوست!
نه تو که تنهابودی،
و نه من که تنهاتر.
جز اندیشه های تخلیه شده از تو
و خاطره های در حال اغماض...
۱۳۹۰/۵/۲۹
هیچکس به هیچکسی ام نپیوست...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
معرفی فیلم: رؤیاهای پروانه
«رؤیاهای پروانه» یکی از فیلم هایی است که پیشنهاد می کنم ببینید. با تصاویری زیبا و شاعرانه ... یک فیلم درام و رمانتیک که زندگی دو این د...
-
سالها پیش، قبل از انقلاب، زن زیبارویی به نام «فروزان» با رقص های لوَند و کاباره ای اش، چنان زبانزد خاص و عام شد که توانست گیشه های سی...
-
«سبز باشید» اصطلاحی بود که آنرا از لابلای یک شعر که برایم در اوان جوانی سروده شده بود، گرفته بودم. شاعر آن شعر نامعلوم بود و این اصطلاح در ...
-
(این مطلب با موزیک متن وبلاگ همخوانی ندارد. لطفا از همین بغل سمت چپ آنرا خاموش کنید!) شما فکر می کنید جنبش های مهم و بزرگ جهانی از کجا شروع ...
خیلی زیبا بود:مهتا
پاسخحذفهیچکس ...
پاسخحذفزیبا .
بهنوش