۱۳۸۸/۹/۲۳

اگر امام زنده بود ـ بازم همین بساط بود

اخیرا شعارهای از جانب مردم و بخصوص دانشجویان شنیده می شود که سنخیتی با واقعیت ندارد. یکی از این شعارها این است «اگر امام زنده بود ـ شک نکنید با ما بود.» در حالیکه من بعید می دانم که چنین باشد. اما لزومی هم نمی بینم که خود را وارد معرکه ای بکنیم که حکومت آنرا تدارک دیده است. بحث ما لگد مال شدن خواسته های دمکراتیک و قانونی ماست نه لگد مال شدن عکس شخصیتی. خمینی متعلق به امروز نیست. بنابر این لزومی ندارد که او را در این کارزار وارد کنیم که عایدی ای نصیب ما نمی شود هیچ، ممکن است اعتبار جهانی ما را خدشه دار سازد.
***
طی سی سال عمر حکومت اسلامی، برای همه کاملا مسلم شده است که مخالفت با حکومت اسلامی چه از نوع نرم باشد و چه سفت، چه از نوع مسالمت آمیز باشد و چه غیر مسالمت آمیز، چه اصلاح طلبانه، و چه قهر آمیز قابل تحمل نیست. اصلا در دیکشنری حکومت اسلامی چیزی به نام «مخالفت» معنا نداشته و ندارد. چرا که از نظر روحانیون حاکم «مخالف خوب کسی است که نباشد!» (یا همان مرده باشد.) این روحانیون طی حکومت سی ساله خود اگر در هیچ کار مثبتی به موفقیت نائل نیامده باشند، از عهده ی یک کار بخوبی بر آمده اند و آن هم سرکوب دگر اندیشان و روشنفکران بوده است.
این تجربه را ازآن رویاد آور می شوم که نکند فکر کنیم مثلا با پاره شدن عکس آقای خمینی بهانه به دست حکومتیان افتاده است. و یا اینکه هر کدام از ما با فاصله گرفتن از این «اقدام ضد انقلابی» ـ اصطلاحی که آقای موسوی بکار برد ـ و یا محکوم کردن آن، از تیررس انتقام این قوم بی رحم بدور خواهیم بود. مواظب باشیم که با وقت و انرژی مان را با شعارها و تاکتیک های انحرافی نگیریم.
بعد جار و جنجال های پیرامون پاره کردن عکس آقای خمینی، امید حکومت به اینکه چهار نفر آدم درست و حسابی را دور هم جمع کند تا به رخ رسانه های خارجی بکشد بر باد رفت. نگاه کنید چطور تاریخ تکرار می شود. سی سال پیش زمان اوج انقلاب همین ها به کسانی که به طرفداری از رژیم پهلوی و حمایت از آن راهپیمایی می کردند «عده ای چماقدار و ساواکی» می گفتند. حالا شما هم به عکس های راهپیمایان ـ در سایت اخبار روز ـ نگاه کنید. این عکس ها خود گویای همه چیز است!
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=25706

آدم چقدر باید از مرحله پرت باشد که بخواهد در این شرایط ادای دوران انقلاب را در آورد. بنظر من روحانیون در طی عمر چندین صد ساله ی خود اکنون ازکمترین اعتبار و وزنه برخوردارشده اند. بنابر این ساده لوحانه است که فکر کنیم رژیم در صدد است تا مردم خشمگین از خودرا به خاطر اعتراض به پاره کردن عکس بنیانگذاراین میراث شوم به خیابان بکشاند.
اما سوال این است موقعی که چماقداران بسیجی اعتراضات آرام شهروندان ما را به خاک و خون می کشیدند و به جان این و آن افتاده بودند این آقایان کجا بودند؟ کجا بودند موقعی که در زندانها به جوانهای ما تجاوز می شد؟ خجالت آور نیست که این همه واقعیات تلخ جامعه ی ما به کک این آقایان نمی گزد، اما پاره کردن یک عکس چنین پر آشفته شان می کند؟! عجیب است! این خود نشان از این دارد که چطور انسانها برای این آقایان درجه بندی شده اند.
اما چرا چنین سناریویی طرح شده است؟ چرا حکومت فیلش یاد هندوستان کرده و خواسته از «خمینی» خرج کند؟ این در حالی است که حسن خمینی نوه ی آقا در این مورد سکوت کرده و بار سفر خارج را بسته است. چرا چنین فیلمی در یوتوب یافت نمی شود و فقط سر از صدا و سیما در آورده است؟ چرا تلویزیون ایران طی این مدت که ده ها فیلم پاره کردن و آتش زدن عکس خامنه ای یا زیر پا انداختن و لگد کردن آن توسط جوانان خشمگین در یوتوب موج می زند را هرگز نمایش نداده است! یعنی خود رژیم پی برده که مردم خونشان را به خاطر «خامنه ای» به جوش نخواهند آورد!
من با نظر آقای موسوی که معتقد است «جناح تندروی حکومت» تدارک عملیات سرسختانه تری را علیه مخالفین می بینمد مردد هستم. مگر بالاتر از سیاهی هم رنگی داریم؟ من نظرم این است که «کمیته ی ی حل بحران» از این خودزنی چند هدف را دنبال می کند.
مهمترین آن کاشتن تخم تفرق در صفوف «جنبش سبز» است. این کمیته بخوبی آگاه است که جوانان خشمگین براستی دنباله رو راه خمینی نیستند. همه می دانیم که رنگ خمینی سبز نبود. کارنامه آقای خمینی سیاه تر از آن است که ما آن را سبز بنامیم. خمینی خامنه ای زمانه ی ما بود. هم او بود که نهیب «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر» را بر سر بازرگان نخست وزیر وقت که گفته بود«جمهوری دمکراتیک اسلامی» بر آورد. بنابر این تعارف نداریم. جنبش سبز حقوق بشررا دنبال می کند. و تنها موازین دمکراتیک است که می تواند متضمن چنین حقوقی باشد نه ایدآلهای آقای خمینی! اما امروز بحث ما خمینی نیست. امروز مسئله ما میراثی است که به هر حال از خمینی به جا مانده است. امروز خواستهای دمکراتیک ما مهم است. و باید که استراتژی مبارزه بر اساس خواسته های ما شکل بگیرد نه عکس این و آن.
آقایانی که خود را در رهبری جنبش سبز می بینند نباید تسلیم جوسازی های رسانه ای حکومت شوند. «میزان مردم هستند نه اسطوره های تاریخ مصرف گذشته!» بنابر این اصرار بر شعارهای ایدئولوژیک جنبش را پراکنده می کند.
از این رو کمیته ی بحران برنامه ای را در حال تدارک است تا صفوف خود را زیر پرچم خمینی نظام دهد. در صدد است بفهمد آیا اقایان مدعی جنبش سبز هنوز خودشان را به نظام سنجاق زده اند یا نه؟ از این رو پراکنده سازی در صفوف مقابل می تواند بنیه ی آنها را قوی تر سازد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

معرفی فیلم: رؤیاهای پروانه

«رؤیاهای پروانه» یکی از فیلم هایی است که پیشنهاد می کنم ببینید. با تصاویری زیبا و شاعرانه ... یک فیلم درام و رمانتیک که زندگی دو  این د...