۱۳۸۷/۱۱/۱۱
«هیچی» ای که جهان را دگرگون کرد!
۱۳۸۷/۱۱/۸
حقوق بشر را ولش، فارسی نویسی را پاس بداریم!
از همین روی دولت ایران که به هیچکس پاسخگو نیست، مجبور شد که به مقامات نروژ پاسخگو باشد. سخنگوی دولت ایران در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که: «هیچ خطری این خانم را تهدید نمی کند. و نگرانی جهانی برای اینکار بیخود است.» (VG)
اما همین دیروز در مطبوعات اینترنتی ایرانی زبان ( پیک ایران) عکسی از خانم عبادی منتشر شد که صحیح و سالم بودن ایشان را تایید می کرد. اما مطلبی که جالب است اینکه ایشان کنار دیوار منزلشان ایستاده، و با لیخند ـ شاید هم تمسخرـ به شعاری اشاره می کند که برای ما ایرانی های با سواد قابل درک است! راستش من هم نتوانستم جلوی خنده ام را نگه دارم.
عکس را نگاه کنید:
در روزنامه های نروژی همچنین آمده بود که «معترضین که خود را دانشجوی دارو سازیMedesin- studenter معرفی می کردند، مسئولیت این حمله و شعار نویسی را به عهده گرفته اند.»
تا اینجای کار ایرادی در کار نیست. و اجازه بدهید در بست قبول کنیم که معترضین دانشجو بوده اند. اما همه ی ما ایرانی های با سواد در جریان هستیم که «اجوزه» با «ع » نوشته می شود و نه با «ا». (عجوزه) آنچه که باعث خجالت من در تفسیر این عکس برای یکی از دوستان نروژی شد اینکه چرا باید چنین غلط املایی آبروی ما را بیشتر از آنچه که هستیم ببرد. آیا نباید این گروه معترض واقف باشند که وقتی کاری می کنند، مخصوصا بازی با دم شیر که عواقبش جهانی است، حداقل از اینگونه اشتباهات مبرا باشد. آیا دوستان دانشجوی دارو ساز ما نباید کمی در دیکته و املای کلمه ی «عجوزه» دقت کافی مبذول می داشتند تا اینچنین آبروریزی نشود؟
من ضمن تشکر از خانم شیرین عبادی بخاطر این اشاره و لبخند مسئولانه شان درعکس، از مقامات ترتیب دهنده ی چنین اعتراضاتی خواهشمندم که اقلا چهار نفر خوش خط و «فارسی نویس تر» را در این گونه کارها بگمارند تا اولاLevel یعنی سطح املانویسی دانشگاه های ما تا این سطح تنزل نکرده، ثانیا نگرانی ما ایرانی های سرتاسر جهان را به جای جان خانم شیرین عبادی به مسائل دیگر از قبیل «دیکته نویسی» انحراف ندهد.
با همه ما با نگرانی اعلام می کنیم که نه تنها نگران جان خانم عبادی هستیم که در خطر است، بلکه بیشتر از ایشان نگران نگارش خط فارسی هستیم که گویا بیشتر از ایشان در خطرتر است!
۱۳۸۷/۱۱/۷
نگاهی تاریخی به موقعیت زبان ها در ایران
۱۳۸۷/۱۱/۶
یکی را داده ای صد گونه نعمت، یکی را قرص جو آلوده در خون
اما در این فیلم کودکان گرسنه اند. یکی از آنها شب را هم گرسنه خوابیده است. گویا فقط «پنیر» را می شناسند. حتی اگر پول جیبی هم داشتند برای خرید «بستنی» خرج نمی کردند. به مادر می دادند که کمک خرجش باشد.
۱۳۸۷/۱۱/۴
ایرانی ها و قضیه ی جلو بودن آنها از غربی ها!
دوستی داشتم که هر وقت از ایران به من در نروژ زنگ می زد مرا از خواب بیدار می کرد. علت اینکار این بود که این آقا بی وقت زنگ می زد. صبح زود! البته تقصیر ایشان نبود. گاها به شوخی اعتراض می کردم که «بابا آخه چرا اینوقت صبح زنگ می زنی؟» می گفت «این من نیستم که زود زنگ می زنم شما هستنید که از وقت عقب تشریف دارید!»
جای خوشحالی بود. بالاخره در دنیا وجود مناسباتی باعث می شد تا ما ایرانی ها از دیگران «جلو» باشیم. حداقل از لحاظ زمان و وقت!
البته این بحث کمی قدیمی است. گویند همین جلو بودن ما بود که ما را به عقب پرتاپ کرد! گویند یکی از دلایل مخالفت روحانیون با شاه و سرانجام سقوط او همین بود. شاه می خواست که «ما جلوتر از دیگر کشورهای غربی باشیم!» اما این به چه طریقی ممکن بود؟ مملکتی که 70 درصد بیسواد داشت و خرافه و جهالت از سرو کول مردم بالا می رفت، چطور ممکن بود جلوتر از دیگران باشند؟
اما متخصین به کمک شاه شتافته او را قانع کردند که تقویم اسلامی ما را عوض کرده و تقویم شاهنشاهی را به جای آن بنشاند. گفتند از آنجایی که تقویم اسلامی ما 600 سال از تقویم میلادی عقب تراست، از لحاظ روانی این تلقین را در ایرانی ها ایجاد می کند که فکر کنند همواره از دنیا 600 سال عقب می باشند! بنابر این تصمیم گرفتند تا به این عقب ماندگی پایان دهند. واقعا چه نابغه هایی داشتیم! درست در عید سال 1355 معادل با سال 1977 میلادی بود. وقتی از خواب برخاستیم تا تحویل سال را به یکدیگر تبریک بگوییم، ناگهان متوجه شدیم که به سال 2535 شاهنشاهی پرتاپ شده ایم. واقعا غرور آمیز بود. خدای من! برای ما ایرانی ها نه تنها 600 سال عقب ماندگی تقویم مان جبران شده بود بلکه حدود 600 سال هم از ینگه ی دنیا پیش افتاده بودیم!
اما این پرتاپ خوب هضم نشد. دو سال بعد یعنی در سال 2537، همین روحانیون به کمک مردم نشان دادند که نه تنها آمارگران شاه اشتباه می کردند و این 600 سال نبود که مردم ایران از دنیا عقب بودند، بلکه عقب ماندگی ما بیشتر از این حرفهاست. و سی سال تحمل بی قید و شرط سیستمی عقب افتاده چون جمهوری اسلامی این را ثابت کرده است.
۱۳۸۷/۱۰/۲۹
تلویزیون بی بی سی دریچه ای دیگر!
آنچه می توان در مورد تلویزیون بی بی سی با همین کارنامه چند روزه گفت اینکه دور از باور نیست اگر بگویم که این تلویزیون بزودی مخاطبان زیادی را به خود جلب خواهد کرد. مخصوصا با برنامه سازی ها و اجراهای مدرن که فرسخ ها با اجراهای طولانی و خسته کننده ی تلویزیون وطنی فاصله دارد. در واقع جهان مدرن چنان فاصله ها را پاک کرده که چاقوی تیز فیلتر و سانسور جمهوری را دیگر توان برندگی نیست.
بدون شک مجریان جوان تلویزیون بی بی سی براحتی می توانند گوی سبقت را از مجریان تلویزیون صدای امریکا که نسل میانی ما را نمایندگی می کنند نیز بگیرند.
۱۳۸۷/۱۰/۲۲
گزارشی از عکس العمل نروژی ها نسبت به جنگ خونین غزه
- اینجا غزه نیست. و آنهایی که صورتشان را پوشانده اند غریبه نیستند. اینجا قلب اسلو است.
- اینکه عده ای نقطه توجه را از غزه به به سوی اسلو می برند، کمکی به مردم جنگ زده ی غزه نمی کند
«مردم جایی برای پناه گرفتن ندارند. ماندن در خیابانها هم خطر جانی دارد. خانه ها هم از برخوردهای بمب های اسرائیلی در امان نیستند. برق شهر قطع است. مردم به غذا احتیاج دارند، و بیمارستانها پر است از زخمی ها! تعداد کشته شدگان فلسطینی به بیش از 600 نفر رسیده است. جندین هزار نفر زخمی شده اند. هفت سرباز اسرائیلی و سه شهروند عادی اسرائیلی هم در اسرائیل کشته شده اند.» (روزنامه Klar tale به نقل از سرویس مرکزی خبر نروژ)
- Det finnes ingen militær løsning på denne konflikten. Det må legges press på partene for å inngå en ny våpenhvile. Sikkerhetsrådet og regionale aktører må samle seg om et entydig krav om stopp i de militære kamphandlingene og et opplegg for en varig fredsløsning, sier Støre.
تنها پزشکان نروژی که حاضر نشدند غزه را ترک کنند
دو پزشک نروژی تنها پزشکانی بودند که موفق شدند قبل از آغاز سال نو یک روز پس از حمله اسرائیل به غزه خود را به آن شهر برسانند. آنها درحالی اِین تصمصم خود را عملی ساختند که دیگر پزشکان بین المللی برای برگزاری جشن سال نو میلادی در حال خارج شدن از آن شهر بودند. این پزشکان نروژی در طی ده روز اقامت خود در این شهر در «بیمارستان شفا» به معالجه و مداوای زخمی های جنگی پرداختند. اریک فوسه Erik Fosse و مادز گیلبرت Mads Gilbert دو پزشک نروژی امروز بعد از 10 روز کار مداوم در حالیکه قیافه ی خسته و تکیده شان در تصویرهای تلویزیونی نمایان بود از غزه به مصر منتقل شدند. و جایشان را به دو پزشک دیگر نروژی دادند. اما آنچه که از آنها چهره ای بین المللی ساخت این بود که آنها علاوه بر کمک های پزشکی، نقش خبرنگاران بین المللی را نیز بازی می کردند. از آنجایی که اسرائیل به بهانه حفظ جان از ورود خبرنگاران به منطقه جنگی ممانعت به عمل می آورد، این دو پزشک بخوبی از عهده ی این کار برآمدند.
تلویزیون های نروژی، BBC , CNN, ABC و حتی الجزیره در گزارش های خبری شان از وجود این دو پزشک استفاده می کردند.
تلویزیون دولتی TV2 در تحلیل هفتگی خود پرده از استراتژی سانسور اسرائیل برای پوشش ندادن فجایع احتمالی در غزه برداشت. TV2 در این تحلیل گفت: «دو پزشک نروژی موفق شدند تا چتر سانسور خبری اسرائیل را بر هم زنند.»
تظاهرات به نفع اسرائیل در اسلو
یکی از سردبیران روزنامه های پر تیرازنروژی به نام Dagblad در مصاحبه ای با تلویزیون دولتی ضمن تقبیح سیاست های جنگی اسرائیل گفت: «دیگر سیاست اسرائیل در اینجا خریدار ندارد.»(نقل به مضمون) اما روز پنج شنبه هشتم ژانویه یکی از احزاب دست راستی نروژ موفق شد تا چند صد نفری از «دوستداران اسرائیل» را در اسلو گرد هم آورده و ضمن سخنرانی، دفاع اسرائیل از شهروندان خود برای مقابله با حملات تروریستی حماس را حق آن کشور بداند. خانم سیو ینسین Siv Jensen دولت سوسیالیستی نروژ را بخاطر اینکه تنها دولت اروپایی است که «حماس» را در لیست تروریستی خود قرار نداده مورد سرزنش قرار داد.
اما دیری نپایید که عده ای از جوانان خشمگین «طرفداران فلسطین» ضمن شعار دادن علیه اسرائیل و آتش زدن پرچم آن کشور و پرتاپ بطری و حمله به «دوستداران اسرائیل» با پلیس درگیر شدند. سپس این اعتراض تبدیل به اغتشاش شده به خیابانهای اطراف و محوطه سفارت اسرائیل در اسلوکشیده شد و تا پاسی از شب ادامه یافت. یکی از طرفداران اسرائیل که پیرمردی بالای 60 ساله بود، بر اثر حمله ی این جوانان از ناحیه دست زخمی شد. گفتنی است که در طی این اغتشاشات خیابانی خسارات زیادی به مغازه های شهر وارد شد.
دعوت به اعتراض به جنگ
روز شنبه دهم ژانویه به دعوت بسیاری از شخصیت ها و سازمانهای ضد جنگ از جمله سازمان دیدبان حقوق بشرنروژ گردهمایی هایی برای آتش بس در نقاط مختلف نروژ برگزار شد. هزاران نفر در اسلو درمقابل مجلس قانونگذاری Stortinget این کشور جمع شده و خواستار پایان دادن به جنگ در خاور میانه شدند. Heikki Holmås یکی از اعضای حزب سوسیالیست چپ که مانند بسیاری دیگر از تظاهرکنندگان شال فلسطینی بر گردن بسته بود گفت: «ما دوستان همه کسانی هستیم که برای صلح در خاورمیانه تلاش می کنند.» او ضمن انتقاد شدید از اسرائیل پرسید: «اين که مدرسه ای متعلق به سازمان ملل بمباران شود اسمش چیست؟ »
صحنه هایی که همه را شوکه کرد
در حالیکه تظاهرات آرام و بدون مشکل در موعد مقرر به پایان رسیده بود، تنی چند از جوانان خشمگین خواستار ادامه ی آن شدند. یکی از این جوانان «خاور میانه ای تبار» خود را به پشت میکروفن رسانده و در حالیکه نروژی را با لهجه ی «عرب تبار»ها حرف می زد با اعلام ادامه ی گردهمایی خواستار حرکت جمعیت به سوی محل سفارت اسرائیل شد. این در حالی انجام گرفت که بچه هایی کم سن و سال با لباس های قرمز ـ به علامت خون ـ در صف اول راهپیمایی قرار داده شدند. ديدن چنین صحنه هایی از تلویزیون نروژی ها در شوک فرو برد.
بسیاری از روانشناسان کودک در موضع گیری بی سابقه ای چنین حرکتی را غیر قابل قبول خوانده از پدر و مادرها خواستند که کودکان را وارد جریاناتی که احتمال وجود خشونت دارد نکنند.
آنچه که باعث حیرت همه گردید ملاحظه نکردن این کودکان از سوی ماجراجویان کم سن و سالی بود که گویا بیشتر برای خودنمایی کردن آمده بودند تا اعتراض! این جوانان ماجراجو با روشن کردن ترقه و مواد آتش زا که سرو صدای فراوانی ایجاد می کند چنان موجب ترس این کودکان شدند که همه را پراکنده کردند. این کودکان در حالیکه بشدت ترسیده بودند فریاد کنان به این طرف و آن طرف می دویدند. یکی از مادران خاور میانه ای تبار در حالیکه که دست کودک خردسالش را گرفته بود و بشدت می لرزید به دوربین تلویزیون میگفت که هرگز انتظار نداشته که عده ای چنین بی فکر وارد معرکه شوند.
در نتیجه این پلیس وارد قضایا شد و این کودکان را از معرکه بیرون برد. شدت احساست جوانان چنان بود که یکی از آنها از ساختمانی بالا رفته و پرچم فلسطین را به اهتزاز در آورد. معترضان با شکستن شیشه ها و پرتاپ سنگ و چوب و مواد آتش زا خواهان حمله به سفارت اسرائیل شدند.این عمل باعث درگیری شدید بین پلیس و جوانان شد. در نتیجه ی این اغتشاشات هفت مغازه مک دونالد که گفته می شود با برنامه ریزی قبلی بوده مورد حمله قرار گرفته و خسارات فراوانی دیدند. روزنامه VG با انتشار عکس های جوانانی که با نقاب مشغول آتش زدن هستند نوشت:
«اینجا خاور میانه نیست، اینجا خیابان کارل یوهان اسلوست.»
به این فیلم توجه کنید که از تلویزین VG nett گرفته شده است:
http://atvs.vg.no/player/nyheter/20651-rakettkrik-mot-politiet.html
این درگیری های خیابانی تا نیمه های شب ادامه داشت. بسیاری از تحلیل گران آنرا با شورش های جوانان در پاریس مقایسه می کنند. پلیس 160 نفر را دستگیر کرد. که بیش از 100 نفر با پیشینه ی خاور میانه ای تبار هستند. تعداد زیادی نوجوان های 12 و 13 ساله هم در میان بازداشت شدگان دیده می شود. پلیس خسارات وارده را بیشتر از یک میلیون کرون ارزیابی می کند که معتقد است شورشگران باید آنرا بپردازند.
۱۳۸۷/۱۰/۱۲
«ممنوعیت نشانه ی ترس است و تحمل، نشانه ی امنیت!»
نه اینکه ما عوض شده و یا فرق کرده ایم، البته که فرق کرده ایم، ولی آنچه که بیشتر فرق داشت مضمون آنچه بود که در این پیام ها خود نمایی می کرد. یکی صحبت از ایده ها و ارزش های انسانی می کند و آرزوی دنیایی پر از امنیت و صلح دارد. دیگری با چنین آموزه هایی نه تنها بیگانه است بلکه با آن دشمنی هم دارد.
کونگ هارالد Kong Harald بعد از یک سرود زیبای کلیسایی در پس زمینه نمایش نمای بیرونی کاخ سلطنتی اسلو، در کادر تلویزیون موقعی که با یک کت و شلوار رسمی و شیک در اتاق کارش ایستاده بود، ظاهر شد. او آرام سخنانش را از روی نوشته ای که از قبل حاضر شده بود برای مردم خواند. و در حالیکه به گرامیداشت شصتمین سالگرد بیانیه حقوق بشر در ماه گذشته اشاره کرد با بهره جستن از یکی از پاراگراف های بیانیه گفت:
«همه ی انسانها آزاد متولد می شوند تا از حقوق انسانی و طبیعی خود آزادنه بهره گیرند.» او با اشاره به نابسامانی هایی که در بخشی از جهان سایه گسترده گفت: «اگر همه ی ما واقعا به این ـ بیانیه حقوق بشرـ عمل کرده بودیم امروز جهان دیگری غیر از جهانی که امروز داریم را شاهد بودیم. »
همزمان با پخش زنده ی برنامه، گفته های کونگ هارالد Kong Harald در زیر نوشته های تلویزیون ظاهر می شد. احتمالا این برای این بوده است که تمام مخاطبان سخنان پادشاه، فقط نروژی ها نبودند. بلکه او در سخنان خود مهاجران را نیز مخاطب قرار داد. پادشاه هارالد در این پیام از الزام «چند فرهنگی و چند وجهی بودن نروژ» صحبت به میان آورد و گفت: «دمکراسی ما بر اساس آزادی بنا شده است. براساس اینکه ما با یکدیگر ناموافق و مخالف باشیم ولی آنرا بر زبان آریم.» هارالد گفت «ممنوعیت، نشانه ی ترس است و«تحمل »، نشانه ی امنیت.»
او بطور غیر منتظره ای در این پیام ضمن اشاره به محرومیت هایی که بسیاری از «مهاجرین» با آن مواجه هستند گفت: «این مسئله مرا نگران می سازد که نکند در کشور ما با کسانی که رنگ صورتشان متفاوت است رفتارهای دو گانه می شود. ما این را در محل کار، بازار مسکن و حتی اداره های دولتی حس می کنیم.»
آقای هارالد خاطر نشان ساخت که «برای نسل جوان ما کاملا عادی شده است که به دیگران فارغ از وابستگی ملی اش نگاه می کند. آنها به خوبی با این مسئله کنار آمده اند. ما مسن ترها باید که از این جوانها و طبیعت آنها یاد بگیریم تا به یک جامعه «همه صدایی» برسیم.»
او به نقد سیاست های ضد حقوق بشر در جهان پرداخت و حتی سنت هایی مثل «ازدواج اجباری» که مغایر با حقوق بشر بوده و نزد بسیاری از مهاجران در نروژ معمول است را تقبیح کرد. و در آخر، پیامش را با این جملات به پایان رساند: «امروزانسانهایی با ملیت ها و فرهنگ های گوناگون هستند که جامعه ی نروژ را تشکیل می دهند. ما در کنار همدیگر نروژ را می سازیم. ما در کنار یکدیگر باید مردمانی باشیم که امنیت و بهترین ها را برای همدیگر بخواهیم. در کنار یکدیگر می توانیم همچون یک مجموعه ی انسانی گر چه با نقص و عیب ولی برای نروژی سخاوتمند زندگی کنیم.»
معرفی فیلم: رؤیاهای پروانه
«رؤیاهای پروانه» یکی از فیلم هایی است که پیشنهاد می کنم ببینید. با تصاویری زیبا و شاعرانه ... یک فیلم درام و رمانتیک که زندگی دو این د...
-
سالها پیش، قبل از انقلاب، زن زیبارویی به نام «فروزان» با رقص های لوَند و کاباره ای اش، چنان زبانزد خاص و عام شد که توانست گیشه های سی...
-
«سبز باشید» اصطلاحی بود که آنرا از لابلای یک شعر که برایم در اوان جوانی سروده شده بود، گرفته بودم. شاعر آن شعر نامعلوم بود و این اصطلاح در ...
-
(این مطلب با موزیک متن وبلاگ همخوانی ندارد. لطفا از همین بغل سمت چپ آنرا خاموش کنید!) شما فکر می کنید جنبش های مهم و بزرگ جهانی از کجا شروع ...