بالهای کبوتری که احتیاج به ترمیم دارد

مدتی است که قادر نیستم وبلاگم را به روز کنم. بعضی از دوستان جویا شدند. بهانه ی درس را گرفتم. ولی در واقع اینطور نبود. راستش حال و حوصله ی اینکار را نداشتم. دلم گرفته بود. نمی دانم. با سوالهایی مشغولم که هنوز خودم جوابی برای آنها ندارم. دارم به کبوتری فکر می کنم که در اوج پرواز بود ولی ناگهان... همه چیز عوض شد.

در زندگی انسان گاها لحظه هایی پیش می آید که ناگزیر تو را در مسیری غیر از آنچه پلان گذاری کرده بودی قرار می دهد. در این شرایط تمام پلان های تو، آرزوهای تو به یکباره رنگ دیگری می گیرد و مشمول تغییراتی می شود که تو هرگز بدان نیاندیشیده بودی. این لحظه ها آنقدر تاثیر گذار هستند که به یکباره فکر تو ، ذهن تو و وجود تو را در اختیار می گیرند. و آنوقت دیگر تو نیستی، این حوادث است که افسار را بر دست گرفته و تو را به دنبال خود می کشاند. این لحظه ها البته که می تواند اتفاقی ساده باشد، یا یک بیماری مزمن، یا غلفتی کوچک یا بزرگ که به هر حال برنامه هایت را در هم می ریزد، و بعضا نا خواسته ها را به تو تحمیل می کند. و هر چه که زمان می گذرد تو در این لحظه ها بیشتر غرق می شوی و بازگشت دوباره به آرزوهایت را دشوارتر میسازد. اکنون اندیشه های دیگری بر روح تو هجوم می آورند و تو به ناگاه زندگی را از نگاهی دیگر نظاره گر می شوی.

یکی می گوید: نگاه کن! همین یک ماه پیش بود ها.... ؟ و آهی بر لب می راند.

چه برای یک ماه، چه یک سال یا یک لحظه، این اتفاق ساده، یا بیماری، یا غفلت می تواند برای هر یک از ما در هر لحظه پیش آید. و آنگاه است که انسان مجبور است از اسب سرکش آرزوهایش پیاده شده و در راه دیگری قدم بردارد.

ما مهاجرها چنین لحظه هایی را بسیار تجربه کرده ایم. ما کسانی را دیده ایم که هر کدام به امید فتح آینده های بهتر پر کشیده اند و سفره ی آرزوهای خود را در این غربت برهوت پهن کرده اند. و با کار و کوشش بر آن شده اند تا به قله ی خوشبختی و آرامش برسند، اما همان اتفاق ساده ی لعنتی همه ی محاسبات را بهم زده است.

اکنون من کبوتری را می شناسم که در اوج اوج بودن، به ناگهان بالهایش از بال زدن ایستاده. گر چه او قلبی دارد بزرگ به اندازه ی دنیا، اما برای پرواز دوباره، نیاز به بالهایی است. اکنون این کبوتر نه به پرواز بلکه به بالهایش می اندیشد. و با تمام قدرت به راههایی می اندیشد که بالهایش را ترمیم کند. همین!

نظرات

  1. آرزو می‌کنم که هر چه سریعتر این کبوتر بتواند با این بیماریش مبارزه کند. و در مسیر سلامت و بهبودی پروازش را به اوج‌ها برساند.

    به امید روزی که این کبوتر را با بالهای سالم دوباره در پرواز به اوج ببینیم.

    آرزو می‌کنم که هر چه سریعتر این کبوتر بتواند با این بیماریش مبارزه کند. و در مسیر سلامت و بهبودی پروازش را به اوج‌ها برساند.

    به امید روزی که این کبوتر را با بالهای سالم دوباره در پرواز به اوج ببینیم.

    پاسخحذف
  2. منم امیدوارم به زودی شاهد پرواز دوباره کبوتر باشیم قوی تر از قبل...

    پاسخحذف
  3. این کبوتر آنقدر قویست که مثل دفعه‌های گذشته باز ترمیم می‌شه و به پرواز ادامه میده ،درسته که ایندفعه بالهایش زخم عمیقتری برداشتند ولی‌ کبوتر ما هم قویتر از همیشست و راه سریعتر خوب شدن را مسلما انتخاب می‌کند. به امید پرواز دوباره این کبوتر

    Habibeh

    پاسخحذف
  4. an kabutari ke man mishenasam besiar ghavi o mohkam ast ba ghalbi bozorg o omidvar , bahar ast parvaz kon o par haie zibaiat ra baz kon ta hame az didanat dobare delshad shavand.az tahe ghalbam baraiat doa mikonam.
    susan

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!