***
به دلیل برف شدیدی که آنروز باریده بود، چند دقیقه ای دیر به جلسه رسیدم. بعضی از چهره ها را در بین اعضا شناختم. یکی دو تایشان زمانی معلم زبان نروژی من بودند. در آنجا فهمیدم که باید در جایگاه نویسنده ی مهمان راجع به مسائل کتاب خود صحبت کنم. هیچ مطلبی را آماده نکرده بودم. ولی آنقدر حرف برای گفتن بود که لزومی به آمادگی از قبل نبود.
من از وضعیت اسفبار کتاب و کتاب خوانی و کتاب نویسی از ایران گفتم. برای خیلی از حاضرین مطالب من تازه و جالب بود. یکی از آنها در مصاحبه خبرنگار روزنامه با آنها گفته بود که باور کردنی نیست که در دنیای امروز جایی هم باشد که نویسنده در چنین شرایط دردآوری بنویسد.
گفتم انگیزه ی من از نوشتن کتاب کودکان «جوجه خوانده و بچه اردک Adoptivkyllingen og andungene آشنا کردن بچه ها با مقوله ای به نام تحمل و تولرانس است. گفتم خوب است که تولرانس را بچه ها از الان تمرین کنند. گفتم جامعه نروژ یک جامعه ی چند فرهنگی است. بنابر این بچه ها باید ازالان یاد بگیرند که چطور دیگران را تحمل کنند. در ادامه گفتم که که نه تنها بچه ها بلکه ما بزرگترها نیز احتیاج داریم که این مقوله را تمرین کنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر