۱۳۸۷/۱۱/۳۰

پدرهای دیجیتالی ما!!

جالبه نه؟ چندی پیش «میرزا هوکُن»Amirza Håkon برایم توی «فیس بوک» Facebook مساژی ـ پیامکی ـ گذاشته بود و گله می کرد. (البته شرح مفصل از جناب آمیرزای هو کُن که همشهری خود من است، باشد طلبتان تا بعد.) آنچه که مرا به تعجب و تحسین و کمی هم خنده انداخته بود اینکه میرزا هوکون خودمون هم شده بود«فیس بوکی!»
گفتم: ماشالله آمیرزا ... ترقی کردی! می بینم که عکس جوونی هاتم گذاشتی تو فیس بوک!
نگو دق و دلی یه آمیرزا هم از همین بود. گفت:Sia mente ebeto.
گفتم یعنی چی؟
گفت: به اسپانیایی یعنی قضیه همینه که می گی. می گفت اون قدیما ـ حالا نه اون قدیم مدیما چون آمیرزا همچی پیرم نیست ـ وقتی می خواستیم چیزی یاد بگیریم پدر مثل شیر بالای سرمون واستاده بود و به همون یاد می داد. اما الان بچه ها شدند پدر ما!
گفتم چطورمگه آمیرزا!
اخمی کرد و گفت: آمیرزا... هوکُنHåkon!
ـ بله جناب Håkon
گفت: روزگاری شده که حالا باید همه چیزمون را از بچه ها یاد بگیریم. مثلا همین فیس بوک! آمیرزا ادامه داد که توی ایران کلاس کامپیوتر رفته بود. بیا و برویی داشت که نگو. گفت که فقط شش ماه زحمت کشید تا برنامه ی M.S. Dose رو یاد بگیره . ولی به محث اینکه کلاس رو تموم کرد Windows در اومد و تمام یاد گرفته هاش باطل شد!!
میرزا هوکون گفت که حالا که نگو و نپرس. همه چیز شده دیجیتالی! هر یه ساعت در میون هم یا برنامه هاش عوض می شه یا هم که «ورشون جدید» پیدا می کنه. این فیس بوک رو هم برای اینکه کم نیاره باز کرده. البته خودش نه! پسر 10 ـ 12 ساله اش! اون عکس جوونی هاش رو هم پسرک خودش جور کرده بود. می گفت دوستاش تو فیس بوک می یان خوبه که باباش رو با پوزیشون جوونی ببینند!
دیدم همچی نا مربوط هم نمی گه این آمیرزای ما. دنیا واقعا عوض شده. ما بزرگترها به بچه ها بیشتر محتاج شدیم تا اونها به ما! باور کنید.دنیا دنیای دیجیتالی است و بچه ها هم مسلما دیجیتالی تر از خود ما هستند. چندی پیش خودم هم که یک تلفن جدید خریدم طرز کارش را از دخترم که 16 سالش است یاد گرفتم.
دوستای دیجیتالی
این دیجیتالی بودن به همه جا و همه چیز سرایت کرده است. دوستها هم شدند دیجیتالی! راستش چندی پیش بحثی داشتم با دخترم راجع به همین موضوع. شکایت من از این بود که زمان نوجوانی خودم دور و برم پر بود از دوستا و رفیقا... و اینکه دخترم تقریبا تمام وقتش رو به جای دوستا با کامپیوترش سپری می کنه. ولی اون اصرار داشت که ارتباطش رو کماکان با همه دوستاش داره. منتها به روش مدرن امروزی! وقتی بحث ما داغ شد از من پرسید که من با کدوم یک از رفقای قدیمی خودم هنوز تماس دارم. جواب من خجالت آور بود. یعنی صفر! دخترم خندید. بهم برخورد. گفتم خب از دل برود هر آنکه از دیده رود!
این در حالی است که دخترم ارتباطاطش رو حتی با همکلاسی های اولی ش ـ زمانی که به نروژ مهاجرت کرده بودیم ـ هم حفظ کرده. باور کردنش کمی برایم سخت بود. ولی درست است. همین امروز که تولد 17 سالگی اش بود 84 پیامک تبریک ـ تا این ساعت ـ از فیس بوکش، و 15 تا توی SMS دریافت کرد. یعنی از همین دوستای دیجیتالی! آیا می توانید حدس بزنید که روز تولد بنده چند تا پیامک تبریک از دوستای غیر دیجیتالی خود دریافت کردم؟ تقریبا به اندازه ی همان تعدادی که با آنها تماس دارم.
با خود گفتم دوست هم همون دوستای .... دیجیتالی!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عکس از سایت های اینترنتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

معرفی فیلم: رؤیاهای پروانه

«رؤیاهای پروانه» یکی از فیلم هایی است که پیشنهاد می کنم ببینید. با تصاویری زیبا و شاعرانه ... یک فیلم درام و رمانتیک که زندگی دو  این د...