گاهی باید هفت کوه و هفت دریا و هفت دره آنطرفتر رفت تا مهر
زمین را زیر پاهای خود تجربه کرد. یا که برای گذشتن از این هفت کوه و هفت دریا و
هفت دره باید مثل پرنده بود و نبض مسیر را با طپش های تند قلب بالهای خود هماهنگ کرد تا
حریف بی صبری شد.
یا که اسب سرکشی
بود با یالهای زیبا و دل انگیز، که با شیهه کشیدن های دیوانه وار ممتد، ساکت از
عرض عاطفه ها عبور کرد و در نقطه ای کور حرارت عشق را با لمس کردن طراوت جنگل های
سبز زیر سم های زخمی خود اندازه گرفت. در مسیر جنگل به
تماشای گله ی گاوهایی برخاست که می چرند و به گوساله های خود شیر می دهند. و قیافه
ی جدی آنها را تفسیر کرد....