این هالووین هم
شبیه چهارشنبه سوری ی خودمونه ... منو به یاد زمانی که بعد از مراسم آتیش تو کوچه ها راه می افتادیم و تو خونه ی مردم شال می نداختیم، می ندازه.
منتها اون موقع ها شال انداختن مخفیانه انجام می شد، و صاحبخونه نبایست ما رو می دید ولی بچه ها در اینجا
خودشون رو قایم نمی کنن. می یان دم در و کیف و پلاستیک هاشونو جلو می یارن تا توش شکلات بریزی.
یکی از بچه هایی که برای جشن هالووین درم رو زد. تعجب کردم. شکلاتش رو دادم و پرسیدم که تنهاست؟ بعد متوجه شدم که پدر بچه کمی آنطرفتر ایستاده. جالب بود. پدرها برای تفریح بچه هاشون هر کاری می کنند. و تو این برف... پرسیدم می تونم عکس بگیرم. گفت اشکال نداره. و من هم گرفتم.