آیا زمان آن فرا نرسیده است که جهان اسلام به خود آید و راه سعادت خود را بدور از تاثیرات ایدئولوژیک در همین جهان جستجو کند و سهم خود را با آگاهی از دنیایی که به آن تعلق دارد بستاند؟
ـ باید باور کنیم آنهایی که برای چپاول چنین ثروت عظیمی که مسلمانان دارند دندان طمع تیز کرده اند حاضر نیستند که مابا ورود به این مقوله ها به یک زندگی مطلوب دست یابیم، مهذا با طرح نقطه های قرمز که عملا به نقطه های کور و تاریک مبدل شده مارا از ورود در حیطه ی آن و بحث در حوزه آن ممنوع کرده اند
بحرانی که جهان اسلام را از لحاظ اجتماعی فرا گرفته، باعث شده آن را به عرصه ای کشاند که در مقابل تمدن بشری مجبور به موضع گیری کند. متاسفانه این موضع گیری نه از زاویه ی عقلانیت بلکه از دریچه احساس موضوعیت دارد. به همین خاطر طیفی از جهان اسلام سفیر و نماینده ی این تفکر گردیده که اصرار در بنیادگرایی داشته و قادر به پاسخگویی نسل برآمده از جامعه ی عقب افتاده ی خود نیز نیست. مهذا نمایش رجز خوانی های این طیف گسترده با ادامه بازی و یا تفلب به شیوه همیشگی که همانا با پروژه ی دشمن سازی در جهان همساز بوده دیگر در قرن حاضر و دهه ی اخیر بخصوص جواب نمی دهد. اسلامی که زمانی هویت خواهی گروهی از مردمان را در گوشه ای از جهان ترمیم می کرد و باعث می شد که مبارزات آنها برای استقلال و مدنیت خودی مفهومی حق طلبانه جلوه گر کند امروزه مسیری کور را دنبال کرده و عناد آمیز اصرار دارد نشان دهد که همه ی آنچه که گذشت فقط و فقط یک فیگور پوشالی بوده است. امروزه با سایه ای که این طیف بر رهبریت جهان اسلام انداخته نشان داذه که جز وفاداری به جزمیت و شرمندگی محض در مقابل علم و پیشرفت به مثابه اندوخته های بشری و درماندگی ناشی از فقر و فلاکت با وجودیکه ثروت طبیعی سرشار نصیب « امت » آن گردیده ارمغان دیگری نداشته است. چرا که پیشرفت یا مدرنیسم بر پایه سکولاریزم بنا گردیده است یعنی آن چیزی که رهبری مدعی مسلمانان همیشه از آن فراری بوده اند.
آقای رضا نادری طی مقاله ای نشان می دهد که «بر اساس آمار رسمی سازمان کنفرانس اسلامی در سال 2003 دنیای اسلام 74% منابع نفت و 50% ذخایر گاز جهان را در دست دارد اما میانگین در آمد سالانه ی مسلمانان از هزار دلار بیشتر نیست ( در حالیکه مثلا در آمد سالانه ی ژاپنی ها 39 هزار دلار است ) (1). » و طی پرسش های تکان دهنده ای مارا در برابر پاسخ هایی وا می گذارد که اندیشیدن به آن فقط و فقط عمق غفلت و نامسئول بودن ما را اثبات می کند و بس ! ایشان می پرسد «علت شکاف عظیم بین ما و سایر جوامع پیشرفته [در ] چیست ؟ » و خود با علامت سوال جواب می دهد که « آیا مردم ملل پیشرفته نابغه تر از ما هستند و ما از این مزیت برخوردار نیستیم ؟ آیا آنها تلاش کرده اند و ما تنبلیم ؟...» ( 2 )
همچنین دکتر فرخ سلیم در بخشی از یک مقاله ارزشمند دیگری قید می کند که « با وجودیکه یکی از بزرگترین ذخایر نفتی دنیا در دست کشورهای مسلمان است یعنی بطور مثال چهار کشور مسلمان دارای 700 میلیارد بشکه نفت می باشند و همه ی کشورهای مسلمان با جمعیتی معادل3 /1 میلیارد نفر مجموع در آمد ناخالص ملی شان کمتـــر از 5/1 تریلیون دلار است ( دقت بفرمایید که آلمان 80 میلیونی درآمد ناخالص ملی اش 2 تریلیون دلار می باشد).» (3 ) نکته اینجاست که اگر طی هزاران سال آمار و ارقامی در کار نبوده که چنین عقب ماندگی وحشتناک بشریت را به ثبت رسانده و به نمایش گذارد طبیعی ست که امروز چرا رهبریت جهان اسلام باید از تکنولوژی بشریت که اسباب اندازه گیری را در اختیار دارد ناراحت و عصبانی باشد. آیا یکی از دلایل آن آشکار ساختن این عقب ماندگی با ارقام و آمار مستند نیست ؟ نگاه کنید:
« از میان 3/1 میلیارد جمعیت مسلمان کشورهای کنفرانس اسلامی بیش از 800 میلیون نفر بیسوادند » « 56 کشور عضو کنفرانس اسلامی بطور متوسط هر یک دارای 10 دانشگاه هستند که مجموعا برای این جمعیت 3/1 میلیارد نفری کمتر از 600 دانشگاه وجود دارد.(دقت بفرمایید که هند ـ با جمعیتی کمتر از این تعداد ـ 8407 و امریکا ـ با جمعیت حدود سیصد میلیون نفری ـ 5758 دانشگاه دارد. )» اما فقط اینها نیست در این آمار فقیرترین کشورهای جهان را نیز کشورهای اسلامی( از قبیل افغانستان، سومالی،... )تشکیل می دهند و در عین حال بیشترین خریداران سلاح اتمی نیز کشورهای اسلامی هستند. باز جالب است بدانید که کشورهای تولید کننده ی سلاحهای اتمی مثل آمریکا، روسیه، فرانسه، آلمان، استرالیا، ایتالیا، انگلیس، سوئد، کانادا، چین و اسرائیل حتی هیچکدام عضو کنفرانس کشورهای اسلامی نیستند (4)، بعبارتی بزرگترین مشتریان کفار همین مسلمانان هستند !
اما فقط این نیست. در دهه های اخیر کشورهای مسلمان جز خبرسازترین کشورها یا گروه ها از لحاظ خبری بوده اند. که متاسفانه به هیچیک از این خبرها نمی توان بالید بعنوان نمونه: «قتل عام و نسل کشی مسلمانان در الجزایر طی دهه 80 تا 90 میلادی»، «جنگ ایران و عراق»، «فتوای قتل سلمان رشدی توسط آیت الله خمینی»، «مهدورلدم شناخته شدن زن مبارز بنگلادشی تسلیمه نسرین توسط رهبران مذهبی بخاطر اینکه گفته بود من آن تفکری را که در آن آزادی بیان معنا ندارد متمدن نمی دانم»، «پناهنده شدن هیرسی علی زن مسلمان به هلند برای در امان ماندن از حکم مرگی که به خاطر بدنیا آوردن فرزندی که حاصل روابط نامشروع بوده صادر شده بود»، «قدرت یابی بنیادگرایی در افغانستان و تولد طالبانیسم و همه فجایعی که به نام اسلام به جهان معرفی شد»، « گروگانگیری در ایران( 1980)، مسکو (2003 )و... »،« کشته شدن 200 نفر در نیجریه در رقابت های ملکه زیبایی جهان به خاطر اعتراض به اظهار نظر خبرنگاری که بر خلاف مقدسات سخن رانده بود (2003) »، « حادثه انفجار 11 سپتامبر نیویورک و واشنگتن »، و « نقض مکرر حقوق بشر توسط معروفترین و رسمی ترین حکومت اسلامی دنیا یعنی جمهوری اسلامی و کشتار و اعدام و شکنجه و سنگسار و... مخالفین طی 25 سال حاکمیتش و همچنین عدم تامین آزادیهای مصرحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر و زیر پا گذاردن آن توسط حکومت های جابر منطقه تحت عنوان رعایت موازین اسلامی و... » همه و همه مشت نمونه ی خروار است. متاسفانه در محکوم کردن یا تبری جستن از بسیاری از این نوع حرکت های تروریستی و یا غیر انسانی، جهان اسلام به همان اندازه فعال و آکتیو بوده است که در حمایت از تنها خبر خوش و امیدوارکننده آن در روزهای اخیر غیرفعال و پاسیف ! این خبر برنده شدن جایزه صلح نوبل توسط یک زن از کشور مسلمانی چون ایران بود که قاعدتا باید خبر جالبی برای مسلمانان می بود. این غیرفعالی درخوشبینانه ترین حالت در بین طیف مدعی رهبری گفتمان تمدن ها ( که رئیس جمهوری ما نماینده آن است ) نیز تقریبا با سکوت مواجه شد و نشان داد که رگه های امید به باروری و بیداری این قسمت از جهان زیر خروارها خاک مدفون است.
شجاع الدین شفا نویسنده ی کتاب جنجالی «بعد از 1400 سال» معتقداست که «مسلمانان در سیصد سال اخیر که بشریت پای به سوی صنعتی شدن و مدرنیزم نهاده هیچ نقش قابل توجه ای در اکتشافات و اختراعات نداشته اند» در حالیکه نسبتا همه ی آنها میدانند که لوازم و امکانات مدرن یعنی چه و به رفاه اجتماعی می اندیشند.
با نگاهی به آمار پناهندگان کشورهای پیشرفته جهان معلوم می شود که اکثریت مطلق این مهاجرین را همین مسلمانان تشکیل می دهند. آنها دسته دسته از کشورهای آبا و اجدادی شان به کشورهای غربی که عملا با باورهای آنان بیگانه اند و یا گاهی رودررو حتی، می گریزند و در پی فراهم آوردن امکانات بهتر برای زندگی که به باور آنان در غرب تامین شده است حتی حاضر می شوند بسیاری از اصول بنیادی دین شان را نیز زیر پا بگذارند (از قبیل اصل حرام بودن گرفتن مستمری از کافران!)با وجود این تظاهر به اسلامیت خود را حاضر به رها کردن نیستند و عملا در تناقضی دائمی زندگی را از پیش می برند. این محرومان که حقوق اولیه شان توسط حکومت های جابر و اسلامی خودی پایمال شده، دست به دامان غرب می شوند و بعد از آنکه جایگاه امن خود را در آنجا یافتند به جای آنکه به دلایل و ریشه های فقر و محرومیت خود بپردازند اکثر آنها به باز تولید فرهنگ منسوخ دینی خود و یا حفظ شئونات آن در کشورهای غربی می پردازند و در محیط آزاد آنجا با استفاده از بودجه و قوانین دمکراسی آن کشورها برای خود امکاناتی را فراهم می کنند که در کشور مادری خود نیز قادر به بازیافت آنها نبوده اند. به این ترتیب نشان می دهند که حتی با تامین شرایط زندگی مرفه آنها قادر به مطابقت خود با محیط جدید و قابلیت استفاده از فرهنگ آن نیستند.
اما آیا زمان آن فرا نرسیده است که جهان اسلام به خود آید و راه سعادت خود را بدور از تاثیرات ایدئولوژیک در همین جهان جستجو کند و سهم خود را با آگاهی از دنیایی که بدان تعلق دارد بستاند ؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که به چرا ها بیاندیشیم و این فرمول ساده و نه پیچیده که دنیای پیشرفته برای تامین یک زندگی مرفه بین ایدثولوژی و زندگی، دومی را برگزید و به موفقیت دست یافت در حالیکه ما با انتخاب اول هر روز از همان هدف نیز دورتر شدایم را بکار بندیم ؟ باید باور کنیم آنهایی که برای چپاول چنین ثروت عظیمی که مسلمانان دارند دندان طمع تیز کرده اند حاضر نیستند که ما با ورود به این مقوله ها به یک زندگی مطلوب دست یابیم، مهذا با طرح نقطه های قرمز که عملا به نقطه های کور و تاریک مبدل شده مارا از ورود در حیطه آن و بحث در حوزه آن ممنوع کرده اند. اما امروز کاملا واضح است که همه این جنگ ها نه برای آنچه که مدعی آنند بلکه برای حفظ منافع از دست رفته شان است. باید با تاباندن نور در این نقطه های تاریک علت ها را بیرون کشید و ثابت کرد که ما هم مستحق یک زندگی بهتر در همین دنیا هستیم. سلمان رشدی می گوید « امروز جهان اسلام نه بواسطه ی غرب، بلکه با دست خود مسلمین در زندان گرفتار آمده است. و مادام که اکثریت آنان در این مبارزه ی جهانی سکوت پیشه کرده اند پیروزی ناممکن است ! اما در نهایت یکی درب این زنـــدان را خواهد گشود. » 11/15/2003
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://politic.iran-emrooz.de/more.php?id=1338_0_11_0_M : رضا نادرینگاه کنید به مقاله (1)
2ـ همانجا
3ـ نگاه کنید به مقاله آقای فرخ سلیم
http://www.unitediranians.org/uploads/tarjomeh-ommat.pdf
4ـ نقل به مضمون از همان مقاله
آقای رضا نادری طی مقاله ای نشان می دهد که «بر اساس آمار رسمی سازمان کنفرانس اسلامی در سال 2003 دنیای اسلام 74% منابع نفت و 50% ذخایر گاز جهان را در دست دارد اما میانگین در آمد سالانه ی مسلمانان از هزار دلار بیشتر نیست ( در حالیکه مثلا در آمد سالانه ی ژاپنی ها 39 هزار دلار است ) (1). » و طی پرسش های تکان دهنده ای مارا در برابر پاسخ هایی وا می گذارد که اندیشیدن به آن فقط و فقط عمق غفلت و نامسئول بودن ما را اثبات می کند و بس ! ایشان می پرسد «علت شکاف عظیم بین ما و سایر جوامع پیشرفته [در ] چیست ؟ » و خود با علامت سوال جواب می دهد که « آیا مردم ملل پیشرفته نابغه تر از ما هستند و ما از این مزیت برخوردار نیستیم ؟ آیا آنها تلاش کرده اند و ما تنبلیم ؟...» ( 2 )
همچنین دکتر فرخ سلیم در بخشی از یک مقاله ارزشمند دیگری قید می کند که « با وجودیکه یکی از بزرگترین ذخایر نفتی دنیا در دست کشورهای مسلمان است یعنی بطور مثال چهار کشور مسلمان دارای 700 میلیارد بشکه نفت می باشند و همه ی کشورهای مسلمان با جمعیتی معادل3 /1 میلیارد نفر مجموع در آمد ناخالص ملی شان کمتـــر از 5/1 تریلیون دلار است ( دقت بفرمایید که آلمان 80 میلیونی درآمد ناخالص ملی اش 2 تریلیون دلار می باشد).» (3 ) نکته اینجاست که اگر طی هزاران سال آمار و ارقامی در کار نبوده که چنین عقب ماندگی وحشتناک بشریت را به ثبت رسانده و به نمایش گذارد طبیعی ست که امروز چرا رهبریت جهان اسلام باید از تکنولوژی بشریت که اسباب اندازه گیری را در اختیار دارد ناراحت و عصبانی باشد. آیا یکی از دلایل آن آشکار ساختن این عقب ماندگی با ارقام و آمار مستند نیست ؟ نگاه کنید:
« از میان 3/1 میلیارد جمعیت مسلمان کشورهای کنفرانس اسلامی بیش از 800 میلیون نفر بیسوادند » « 56 کشور عضو کنفرانس اسلامی بطور متوسط هر یک دارای 10 دانشگاه هستند که مجموعا برای این جمعیت 3/1 میلیارد نفری کمتر از 600 دانشگاه وجود دارد.(دقت بفرمایید که هند ـ با جمعیتی کمتر از این تعداد ـ 8407 و امریکا ـ با جمعیت حدود سیصد میلیون نفری ـ 5758 دانشگاه دارد. )» اما فقط اینها نیست در این آمار فقیرترین کشورهای جهان را نیز کشورهای اسلامی( از قبیل افغانستان، سومالی،... )تشکیل می دهند و در عین حال بیشترین خریداران سلاح اتمی نیز کشورهای اسلامی هستند. باز جالب است بدانید که کشورهای تولید کننده ی سلاحهای اتمی مثل آمریکا، روسیه، فرانسه، آلمان، استرالیا، ایتالیا، انگلیس، سوئد، کانادا، چین و اسرائیل حتی هیچکدام عضو کنفرانس کشورهای اسلامی نیستند (4)، بعبارتی بزرگترین مشتریان کفار همین مسلمانان هستند !
اما فقط این نیست. در دهه های اخیر کشورهای مسلمان جز خبرسازترین کشورها یا گروه ها از لحاظ خبری بوده اند. که متاسفانه به هیچیک از این خبرها نمی توان بالید بعنوان نمونه: «قتل عام و نسل کشی مسلمانان در الجزایر طی دهه 80 تا 90 میلادی»، «جنگ ایران و عراق»، «فتوای قتل سلمان رشدی توسط آیت الله خمینی»، «مهدورلدم شناخته شدن زن مبارز بنگلادشی تسلیمه نسرین توسط رهبران مذهبی بخاطر اینکه گفته بود من آن تفکری را که در آن آزادی بیان معنا ندارد متمدن نمی دانم»، «پناهنده شدن هیرسی علی زن مسلمان به هلند برای در امان ماندن از حکم مرگی که به خاطر بدنیا آوردن فرزندی که حاصل روابط نامشروع بوده صادر شده بود»، «قدرت یابی بنیادگرایی در افغانستان و تولد طالبانیسم و همه فجایعی که به نام اسلام به جهان معرفی شد»، « گروگانگیری در ایران( 1980)، مسکو (2003 )و... »،« کشته شدن 200 نفر در نیجریه در رقابت های ملکه زیبایی جهان به خاطر اعتراض به اظهار نظر خبرنگاری که بر خلاف مقدسات سخن رانده بود (2003) »، « حادثه انفجار 11 سپتامبر نیویورک و واشنگتن »، و « نقض مکرر حقوق بشر توسط معروفترین و رسمی ترین حکومت اسلامی دنیا یعنی جمهوری اسلامی و کشتار و اعدام و شکنجه و سنگسار و... مخالفین طی 25 سال حاکمیتش و همچنین عدم تامین آزادیهای مصرحه در اعلامیه جهانی حقوق بشر و زیر پا گذاردن آن توسط حکومت های جابر منطقه تحت عنوان رعایت موازین اسلامی و... » همه و همه مشت نمونه ی خروار است. متاسفانه در محکوم کردن یا تبری جستن از بسیاری از این نوع حرکت های تروریستی و یا غیر انسانی، جهان اسلام به همان اندازه فعال و آکتیو بوده است که در حمایت از تنها خبر خوش و امیدوارکننده آن در روزهای اخیر غیرفعال و پاسیف ! این خبر برنده شدن جایزه صلح نوبل توسط یک زن از کشور مسلمانی چون ایران بود که قاعدتا باید خبر جالبی برای مسلمانان می بود. این غیرفعالی درخوشبینانه ترین حالت در بین طیف مدعی رهبری گفتمان تمدن ها ( که رئیس جمهوری ما نماینده آن است ) نیز تقریبا با سکوت مواجه شد و نشان داد که رگه های امید به باروری و بیداری این قسمت از جهان زیر خروارها خاک مدفون است.
شجاع الدین شفا نویسنده ی کتاب جنجالی «بعد از 1400 سال» معتقداست که «مسلمانان در سیصد سال اخیر که بشریت پای به سوی صنعتی شدن و مدرنیزم نهاده هیچ نقش قابل توجه ای در اکتشافات و اختراعات نداشته اند» در حالیکه نسبتا همه ی آنها میدانند که لوازم و امکانات مدرن یعنی چه و به رفاه اجتماعی می اندیشند.
با نگاهی به آمار پناهندگان کشورهای پیشرفته جهان معلوم می شود که اکثریت مطلق این مهاجرین را همین مسلمانان تشکیل می دهند. آنها دسته دسته از کشورهای آبا و اجدادی شان به کشورهای غربی که عملا با باورهای آنان بیگانه اند و یا گاهی رودررو حتی، می گریزند و در پی فراهم آوردن امکانات بهتر برای زندگی که به باور آنان در غرب تامین شده است حتی حاضر می شوند بسیاری از اصول بنیادی دین شان را نیز زیر پا بگذارند (از قبیل اصل حرام بودن گرفتن مستمری از کافران!)با وجود این تظاهر به اسلامیت خود را حاضر به رها کردن نیستند و عملا در تناقضی دائمی زندگی را از پیش می برند. این محرومان که حقوق اولیه شان توسط حکومت های جابر و اسلامی خودی پایمال شده، دست به دامان غرب می شوند و بعد از آنکه جایگاه امن خود را در آنجا یافتند به جای آنکه به دلایل و ریشه های فقر و محرومیت خود بپردازند اکثر آنها به باز تولید فرهنگ منسوخ دینی خود و یا حفظ شئونات آن در کشورهای غربی می پردازند و در محیط آزاد آنجا با استفاده از بودجه و قوانین دمکراسی آن کشورها برای خود امکاناتی را فراهم می کنند که در کشور مادری خود نیز قادر به بازیافت آنها نبوده اند. به این ترتیب نشان می دهند که حتی با تامین شرایط زندگی مرفه آنها قادر به مطابقت خود با محیط جدید و قابلیت استفاده از فرهنگ آن نیستند.
اما آیا زمان آن فرا نرسیده است که جهان اسلام به خود آید و راه سعادت خود را بدور از تاثیرات ایدئولوژیک در همین جهان جستجو کند و سهم خود را با آگاهی از دنیایی که بدان تعلق دارد بستاند ؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که به چرا ها بیاندیشیم و این فرمول ساده و نه پیچیده که دنیای پیشرفته برای تامین یک زندگی مرفه بین ایدثولوژی و زندگی، دومی را برگزید و به موفقیت دست یافت در حالیکه ما با انتخاب اول هر روز از همان هدف نیز دورتر شدایم را بکار بندیم ؟ باید باور کنیم آنهایی که برای چپاول چنین ثروت عظیمی که مسلمانان دارند دندان طمع تیز کرده اند حاضر نیستند که ما با ورود به این مقوله ها به یک زندگی مطلوب دست یابیم، مهذا با طرح نقطه های قرمز که عملا به نقطه های کور و تاریک مبدل شده مارا از ورود در حیطه آن و بحث در حوزه آن ممنوع کرده اند. اما امروز کاملا واضح است که همه این جنگ ها نه برای آنچه که مدعی آنند بلکه برای حفظ منافع از دست رفته شان است. باید با تاباندن نور در این نقطه های تاریک علت ها را بیرون کشید و ثابت کرد که ما هم مستحق یک زندگی بهتر در همین دنیا هستیم. سلمان رشدی می گوید « امروز جهان اسلام نه بواسطه ی غرب، بلکه با دست خود مسلمین در زندان گرفتار آمده است. و مادام که اکثریت آنان در این مبارزه ی جهانی سکوت پیشه کرده اند پیروزی ناممکن است ! اما در نهایت یکی درب این زنـــدان را خواهد گشود. » 11/15/2003
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://politic.iran-emrooz.de/more.php?id=1338_0_11_0_M : رضا نادرینگاه کنید به مقاله (1)
2ـ همانجا
3ـ نگاه کنید به مقاله آقای فرخ سلیم
http://www.unitediranians.org/uploads/tarjomeh-ommat.pdf
4ـ نقل به مضمون از همان مقاله