- هر گونه بی دقتی در شکل و محتوا و در استفاده از شیوه ها و حربه های مبارزاتی ای که خالی از بار تاثیر گذاری مثبت در سطح داخل و خارج بوده و یا حتی امکان استفاده احتمالی از همه ی پتانسیل مبارزاتی موجود رادر بر نداشته باشد به نظرم انحصاری کردن جنبش و سردرگم کردن نیروهای مدافع آزادیخواهی ست.
- امروز بعد از تجربه صد سال مبارزه برای دمکراسی و دست نیابی به آن ، باید گفت هنر واقعی نیروهای پیشرو را نه در برانگیختن و استفاده ی ابزاری از شور و عواطف مذهبی (کاری که اغلب حاکمان از جمله حاکمان اسلامی نیز کرده و می کنند) بلکه در بکار انداختن شعور سیاسی آنها باید دانست
رعایت و دقت در رفتارهای سیاسی ما که در شرایط حساس کنونی زیر ذره بین قرار دارد و حمایت و پیگیری همه نیروهای طرفدار دمکراسی داخلی و سازمانهای بین المللی طرفدار حقوق بشر و امثالهم را بیش از پیش می طلبد بسیار مهم است. همان حمایت و پیگیریی ای که تا دیروز به هنگام بازداشت فرج سرکوهی چنان فعال گردید تا مانع قتل او به مانند بسیاری دیگر از فعالان و نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی توسط باند سعید امامی ها شود و همان پیگیری ای که امروز قضیه قتل زهرا کاظمی توسط باند سعید مرتضوی را بصورت یک بحران غیر قابل حل و غیر قابل فرار پیش روی جمهوری اسلامی گذاشته است. عینیت داشتن چنین حمایت های بالقوه و بالفعلی غیرقابل انکار است و در واقع این حمایت ها گوش شنوای ما و جهان برای همدردی با دردکشیده های در بند داخلی شده است و چنانچه می بینیم هر روز بیش از پیش آشکارتر می شود. روزی نیست که نامه های ایرانیان مخالف حکومت به دست این سازمان ها و ارگانهای رسمی و غیر رسمی فعال در زمینه حقوق بشر نرسد. در این میان حتی نامه های حکومتی های بریده از امامزاده جمهوری اسلامی نیز کم نیست. بنابر این هر گونه بی دقتی در شکل و محتوا و در استفاده از شیوه ها و حربه های مبارزاتی ای که خالی از بار تاثیر گذاری مثبت در سطح داخل و خارج بوده و یا حتی امکان استفاده احتمالی از همه ی پتانسیل مبارزاتی موجود و حمایت از همه بخش های در گیر مبارزه رادر بر نداشته باشد به نظرم انحصاری کردن جنبش و سردرگم نمودن نیروهای مدافع آزادیخواهی ست.
یکی از این شیوه ها و حربه هایی که این روزها زیاد از آن صحبت به میان آورده شده «روزه سیاسی» است که توسط نیروهای اصلاح طلب حکومتی برای فشار به جناح مقابل به پیش کشیده شده است! به دور از هر گونه بی انصافی سیاسی بنظرم وقت آن رسیده است تا بطور جدی چنین عنوان بندی هایی را به چالش کشیده و پرسید که بعد از سالها دوباره رواج دادن عمدی ابداعاتی چون روزه سیاسی چه معنایی می تواند داشته باشد؟ یعنی حتی پیشگامان مبارزه با حکومت جور و جهل و ستم (مگر اینکه من اشتباه کرده باشم) نیز که باید در تلفیق مبارزه ای درخور زمان از ابداعات و شیوه های نوین بهره مند باشند سالها عقب تر از زمانه خویشند؟!! این قضیه مرا به یاد سوت و کف زدن های مردم برای خاتمی هنگام اختراع «مردم سالاری دینی» می اندازد یا «حقوق بشر اسلامی»! اصلا چرا راه دور می رویم، همین واژه بی سر و ته «جمهوری اسلامی» (نه یک کلمه کم ، و نه یک کلمه زیاد) که با یک «رودربایستی تاریخی» بر سرنوشت سیاه این ملت سنجاق شد. مگر ملت ما کم با چنین پارادوکس های «سر بزنگاهی» مواجه بوده است که اکنون نیز به دیکشنری رنگارنگ سیاسی مان، «روزه سیاسی» اضافه شود!با راه انداختن کارزار تبلیغاتی و حمایت همه جانبه ای که بر سر این موضوع می رود کم کم باعث نگرانی شده که نکند فردا دوباره بازی های گذشته تکرار شود و بسیاری از نیروهای مدافع دمکراسی بر سر یک دوراهی و رودربایستی دیگری قرار بگیرند. دوباره برای حمایت از مثلا فلان جوانهای در بندمان و برای حفظ همبستگی چون گذشته بر سر پشت بام ها رفته و ندای الله اکبر سر بدهیم! یا مثلا از هموطنان آذری مان بخواهیم که سال آینده در روز گرامیداشت بابک، نماز جماعتی را در صحن قلعه بذ برپا دارند (چنانچه بعضی تلاش کردند تا امسال فتوای مسلمان بودن اورا بگیرند) و یا کم کم به فکر ایجاد مصلایی در آنجا باشیم تا آزادتر در آنجا گرد هم آییم و راحت تر مبارزه کنیم!!
بنده با احترام به عقاید قلبی و درونی همه انسانها و با احترام مضاعفی که به بسیاری از همین تلاشگران و در بندافتادگان مذهبی قائلم واقعا" برایم جای سوال است که آخر برای رژیمی که سرتاپایش اسلامی ست، یا حداقل بیشترین ادعای اسلامیت را دارد و بیست و پنج سال جوانهای مارادر صورت تظاهر به روزه خواری شلاق زده، سرش را تراشیده و با سوار کردن برروی چهارپایان و گرداندن در خیابانها با رذیلانه ترین شیوه ها آبرویشان را برده است، چطور می تواند روزه سیاسی باشد!!! ضمن آنکه یادآوری می کنم تریبون مقدس نماز جمعه نیز که نقش آن بر همه معلوم است «آئین سیاسی ـ عبادی» خوانده می شود. آخر اگر در عصر یک رژیم ضد اسلامی می زیستیم شاید حق با آقایان بود ولی وقتی که تمام بودجه های مملکت صرف هر چه باشکوه تر برگزار کردن روزه و نماز می گردد، و تمام جنگ جناحین بر سر آن است که شق جمهوریت را از بساط جمهوری اسلامی برچیده و اسلامیت آن وجه غالب گردد، چطور می شود این دم خروس را باور کرد. آیا این روزه ما را به روز و ماه مبارک جمهوری اسلامی نمی برد و از آنجا هم اختراع بنیانگذارش «روز قدس» را در ما تجلی نمی سازد؟! آیا برای هزاران بازماندگان فربانیان تابستان 67 که اکنون فرزندانشان موجد 18 تیرها هستند و خوب می دانند که عزیزانشان (پدرانشان ، برادرشان ، خواهر و یا همه کسشان) را به خاطر یک جواب «نه» به انگیزاسیون جمهوری اسلامی و اینکه حاضر نشدند در شرایط زور سیاهچال های رژیم اسلامی زیر بار نماز و روزه ی اجباری بروند اعدام کردند، قابل هضم است؟ آیا با افزودن «سیاسی» به روزه ، می شود خاطرات همه ی آن شلاق ها ، توهین ها ، و حتی اعدام ها را زدود ( کاری که واقعا بعضی از آقایان اصلاح طلب با دو نیمه کردن تاریخ انقلاب و به نقد کشیدن نیمه ی دوم آن سعی در این امر مهم داشته اند)؟
آیا وقت آن نیست که دقت در شکل کارهای خود را افزایش بدهیم؟ تا به امروز گمان می کردیم که جناح محافظه کار جمهوری اسلامی هستند که قادر به درک اوضاع جهانی و شرایط حساس آن نیستند اما مثل آنکه این پارادوکس حکومتی به نیروهای مخالف یا نیمه مخالف اصلاح طلب هم سرایت کرده است.به قول معروف «آقایان حرف زدن را بلد نیستند حرف نزدن را هم بلد نیستند!؟» زمانی بود که وقتی می خواستند آقای رفسنجانی با حفظ سمت مامور در مجلس باشد، نوشتند و گفتند که مگر قحطی رجال داریم! اکنون هم می پرسیم آیا قحطی نام افتاده است که به چنین عنوان های خاطره انگیز (!) و تفرقه ساز و مهمتر از همه منافی اهدافی که امروزه خواست مسلم همه مردم با هر عقیده و مرامی یعنی حرکت به سوی سکولاریسم است مستمسک می جوییم؟ وقتی آرزوی دیرینه ی ملت تحقق دمکراسی ست و در نتیجه ی تلفیق دین و سیاست سالهاست که این مهم به تعویق افتاده تظاهر به حرکاتی از این دست و تاکید دوباره بر چنین عنوان های انحرافی، نشانگــر چــیست؟ آیا آقایان نباید در رفتار خود، در انتخاب عنوان مبارزه، که امری نه انحصاری بلکه باید فراگیر باشد دقت بفرمایند؟!مروز بعد از تجربه صد سال مبارزه برای دمکراسی و دست نیابی به آن، باید گفت هنر واقعی نیروهای پیشرو را نه در برانگیختن و استفاده ی ابزاری از شور و عواطف مذهبی (کاری که اغلب حاکمان از جمله حاکمان اسلامی نیز کرده و می کنند) بلکه در بکار انداختن شعور سیاسی آنها باید دانست. این عمل به جای بهتر کردن، کارها را بدتر کرده است. بنابر این قرار نیست که هر بار از همان سوراخ گزیده شویم، و هر بار راه رفته را بازگردیم!