رضا شاه بخشی از تاریخ ما


آیت الله خلخالی را می بینید که گویا قرار بود رضا شاه را نبش قبر کرده و جسد مومیایی شده ی او را بسوزاند، که موفق نشد 
من خشم روحانیون و نوچه های آنها از رضاه شاه را می توانم درک کنم. لازم نیست که آدم سواد تاریخی داشته باشد، یا اندکی در باره ی ایران خوانده باشد، یا دیده باشد تا بفهمد چرا دشمنی دیرینه بین «رضا خان پهلوی» و «روحانیون سنتی» تبدیل به چنان دره ای گشت که پرکردن آن،  جز از طریق سرنگون کردن رژیم پهلوی، دل داغ زده ی روحانیون را آرام نبخشید.
بنابر این دشوار نیست که بفهمیم چرا شخصی مثل «آیت الله خلخالی» درست فردای روز انقلاب، دستور مستقیم از خمینی گرفت تا مقبره ی رضا شاه را خراب کند و به هر قیمتی شده، جنازه ی او را پیدا کرده و به آتش بکشد.
یادتان باشد این همان روحانی ای است که 50 سال حکومت پهلوی، آنها را از مسند قضا بر انداخته بود، و دست آنها را از بسیاری امور اجتماعی کوتاه کرده بود. شاید اگر جمهوری اسلامی ظهور نمی کرد، تا کنون هم این اقدام به حق رضا شاه را باید «قلدری» محسوب می کردیم ولی خوشبختانه یا بدبختانه این جماعت بر مسند قدرت نشستند و نشان دادند که «بی وطنی» یعنی چه ….
هفته ی گذشته بعد از آنکه مومیایی رضا شاه در یکی از قبرستان ها کشف شد، بعضی ها فرصتی پیدا کردند تا همراه با روحانیون سنتی و نوچه های آنها همان اراجیفی را که به خورد ما دهند که سالهاست از زبان روحانیون و حکومت جمهوری اسلامی می شنویم. من هنوز هم این روشنفکران را دست و پای روحانیون می دانم. هنوز بعضی ها به جای صحبت کردن از «نقش حکومت رضا خان» در آن برهه ی تاریخی و اصلاحات ایران، از «رفتار حکومت رضا خان» نسبت به مثلا پدیده ی دمکراسی را اصل قضاوت خود بر یک دوره ی مهم که ایران را در مسیری دیگری قرار داد، قرار می دهند.
با همه ی اینها چه بخواهیم و چه نخواهیم رضا شاه بخشی از تاریخ کشور ماست. بخشی بسیار مهم، با اصلاحاتی که بدون آن امکان ورود به دنیای مدرن وجود نداشت. بی احترامی کردن با مرده ی این مرد هم به هیچوجه شایسته نیست.

بله لازم نیست که محقق باشی تا بفهمی اصلاحات رضا شاه برای این مملکت چکار کرده است، همان دو سیکل سواد هم کافی ست که بفهمی اگر 90 سال پیش رضا شاه «کشف حجاب» نمی کرد، همین الان هم باید زنان ما همچون زنان افغان یا پاکستان خود را در بورقعه ها می پیچیدند، تا حافظ آبرو و شرف مردان شان باشند. نگاه کنید به زنان انقلاب! هنوز که هنوز است بعد از 90 سال از آن روز، مردانی هستند که در خیابان ها وقتی که دختری روسری اش را برای اعتراض بیرق می کند، جز تماشاگر بودن هیچ نقش دیگری ندارند. نگویید که اگر رضا شاه نبود، ما بخواهی نخواهی این مسیر را طی می کردیم! همین الانش هم مردان ما از اینکه به زنان اجازه ورود به ورزشگاهها نمی دهند کک شان هم نمی گزد.
برای من به عنوان یک ایرانی امروز، همین که یکی ازروحانیون بلند پایه در باره ی رضا شاه چنین می گوید که : «مقابله با روحانیت و محدود کردن حوزه عمل و نظر آنان و در نهایت، مذهب زدایی از حوزه های سیاست و حکومت و مبارزه با مظاهر و مجامع مذهبی در عرصه اجتماع، یکی از اهداف دائمی  دوره ی پهلوی اول و دوم بود.» کافی است تا بفهمم رضا چه خدمتی به ایران و ایرانی کرد. علاوه بر این تصویب قانون نظام وظیفه در ماه مه سال 1925/1304 که به دولت اجازه می داد از طلاب علوم دینی برای معاف کردن آن ها از خدمت نظام امتحان به عمل آورد. …
برکارنامه ی رضا شاه، می توان  تاسیس دانشگاه، جمع کردن ملاخانه ها و ایجاد مدارس و دانشکده ها و در کل مدرنیته کردن ایران را اضافه کرد تا خشم  روحانیون و نوچه های آنها را از رضا شاه درک کنیم. ولی من خشم روشنفکران را بعد از این همه سال از او، آنهم بعد از تجربه ی  40 سال از حکومت انقلابیونی که به حکومت روحانیون ختم شد نمی فهمم!
هفته ی گذشته بعد از آنکه مومیایی رضا شاه در یکی از قبرستان ها کشف شد، بعضی ها فرصتی پیدا کردند تا همراه با روحانیون سنتی و نوچه های آنها همان اراجیفی را که به خورد ما دهند که سالهاست از زبان روحانیون و حکومت جمهوری اسلامی می شنویم. من هنوز هم این روشنفکران را دست و پای روحانیون می دانم. هنوز بعضی ها به جای صحبت کردن از «نقش حکومت رضا خان» در آن برهه ی تاریخی و اصلاحات ایران، از «رفتار حکومت رضا خان» نسبت به مثلا پدیده ی دمکراسی را اصل قضاوت خود بر یک دوره ی مهم که ایران را در مسیری دیگری قرار داد، قرار می دهند.
با همه ی اینها چه بخواهیم و چه نخواهیم رضا شاه بخشی از تاریخ کشور ماست. بخشی بسیار مهم، با اصلاحاتی که بدون آن امکان ورود به دنیای مدرن وجود نداشت. بی احترامی کردن با مرده ی این مرد هم به هیچوجه شایسته نیست.


نظرات

  1. 7 مورد از اصلاحات و خدمات مرحوم را نام میبرید؟

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!